۱۳۹۰/۰۸/۰۸

نیم کیلو باش ولی مرد باش ..


مشکل بیکاری حل شد !

عضو کمیسیون حقوقی مجلس : وقتی زن سر كار می‌رود، خرج اضافی به وجود می‌آید

 
موسی قربانی، عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس، با ارائه‌ی  یک راه حل برای مشکل بیکاری خواهان وضع قانونی شد که اشتغال دو نفر از یک خانواده را ممنوع کند. به گفته ی وی در برخی از خانواده‌ها زن، مرد و فرزندان کار می کنند و در خانواده های دیگر همه بیکارند و اگر از هر خانواده تنها یک نفر سر کار برود، مشکل بیکاری در ایران حل می شود. قربانی در پاسخ این پرسش خبرنگار ایلنا که: اگر فقط یكی سر كار برود چرخ زندگی نمی‌چرخد، گفت:  "اتفاقا خیلی خوب چرخ زندگی می‌چرخد، این تصور شما اشتباه است.
اتفاقا وقتی زن سر كار می‌رود، خرج اضافی به وجود می‌آید. وقتی زن سر كار می‌رود، آن وقت باید كلی پول كودكستان بدهند برای بچه خانواده. باید غذای آماده بخورند، كه این خودش كلی خرج دارد." وی سپس به الگوی عربستان سعودی اشاره کرد و افزود: "من چند وقت پیش رفته بودم مكه. وقتی به عربستان می‌روید یك كارمند زن نمی‌بینید. اگر فقط همین مساله را در ایران عملیاتی كنیم، بسیاری از مشكلات حل می‌شود."

http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=456445

۱۳۹۰/۰۸/۰۷

ما که را گول زدیم؟

بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود

بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود

ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسم ها خوردیم

ما به هم بد کردیم ، ما به هم بد گفتیم

ما حقیقت ها را زیر پا له کردیم

و چقدر حظ بردیم که زرنگی کردیم

روی هر حادثه ای حرفی از پول زدیم

از شما می پرسم، ما که را گول زدیم؟

مرید همت آن رهرو ام ..

.


مرید همت آن رهروام  که پا نگذاشت


به جاده ای که در او کوه و دشت و دریا نیست


.

پیر درد آشام ..

.


می با جوانان خوردنم باری تمنا می‌کند


تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را


.

۱۳۹۰/۰۸/۰۶

تندیس میدان کوهنورد

امیر شاه قدمی

سرهنگ 81 ساله ای که کوهنورد، چترباز، مربی ممتاز اسکی از فدراسیون ایران و فرانسه و مربی کایت .

مردی که مجسمه اش 48 سال است در میدان سربند تهران نصب شده است.

و

علاوه بر فتح قله های مختلف، به دلیل همکاری در عملیات مربوطه به نجات بازماندگان یک فروند هواپیمای آمریکایی سقوط کرده در قله زردکوه بختیاری به  ارتفاع 3870 متر در سرمای 30 درجه زیر صفر در سال 1340 که موفق به نجات افراد آن گشته از طرف رییس جمهور وقت آمریکا (کندی) مدال لیاقت نیز دریافت کرده است.

از زمان ساخت مجسمه تا به امروز بیش از نیم قرن گذشته ُ آیا آنگونه زیستیم که بعد از ۵۰ سال ُ از ما نیز به نیکی یاد کنند؟

برای تمامی پیش کسوتان عرصه ورزش و بویژه کوهنوردان عزیز آرزوی سلامت و تندرستی دارم.

تاریخچه تندیس کوهنورد را در ادامه مطلب ملاحظه فرمایید.

در سال۱۳۳۷، پیشنهاد حسن وجدان‌خوش‌، از کوه‌نوردان با سابقة کشور، برای نصب یک مجسمه کوه‌نوردی‌مورد تأیید سایر کوه‌نوردان قرار گرفت‌.

او پیشنهاد خود را نزد رئیس فدراسیون کوه نوردی، سرهنگ بیات، برد.

 این پیشنهاد تایید شد و مهام‌، شهردار وقت تهران‌، هزینة ساخت آن را قبول کرد. سرهنگ بیات که رئیس مرکز آموزش کوهستانی ارتش نیز بود، امیر شاه قدمی‌، گروهبان ارتش و مربی کوه‌نوردی مرکز آموزش کوهستانی و مربی اسکی کشور را به عنوان مدل به استاد رضا لعل ریاحی، استاد دانشکده هنرهای زیبا، مجسمه‌ساز و سرهنگ ارتش؛ معرفی کرد و شهرداری مبلغ ۱۰۰۰۰ تومان هزینة ساخت مجسمه را پرداخت‌.

درسال ۱۳۳۸، مدل گچی آن آماده و در میدان سربند نصب و طی مراسمی از آن پرده‌برداری شد. متأسفانه در زمستان همان سال‌، به علت بارندگی و یخ‌زدگی‌، دست و قسمتی از بدنة مجسمه خرد شد. این قسمت مدت‌ها با پرچم ایران پوشانده شده بود.

درسال ۱۳۴۱، با پی‌گیری استاد رفعتی افشار، رئیس وقت فدراسیون‌، مجسمة سیمانی آماده شد و خلیل میلانی و عبدالحسین امین از طرف فدراسیون مأمور نصب آن شدند. این مجسمه هنوز پا برجا است‌.

در آبان‌ماه سال۱۳۵۰، بنا به پیشنهاد فدراسیون کوه‌نوردی ایران و موافقت انجمن شهر و شهرداری تهران‌، نام میدان سربند به میدان کوه‌نوردان تغییر یافت‌.

مجسمه کوه‌نورد با ارتفاع حدود سه متر، نماد کوه‌نوردان شناخته می‌شود.

۱۳۹۰/۰۸/۰۴

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

 دکتر خسرو فرشید ورد  شعر بسیار زیبائی دارن که فکر کنم برای کسانی که مدتی دور از وطن بودن بیشتر قابل حس باشه:

این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست 
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست

آن دختر چشم آبی گیسوی طلایی
طناز سیه چشم چو معشوقه من نیست

آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست

در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست

در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست

در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست

آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست 

آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست 

من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست.

هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران  
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست.

پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست.

هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ 
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست 

این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست 

این شهرعظیم است ولی شهرغریب است  
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست

هیلاری اولین فاتح اورست در سال 1953

گفتا که چونی آنجا؟

گفتا که کیست بر در گفتم کمین غلامت
گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت
گفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانی
گفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت
دعوی عشق کردم سوگندها بخوردم
کز عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت
گفتا برای دعوی قاضی گواه خواهد
گفتم گواه اشکم زردی رخ علامت
گفتا گواه جرحست تردامنست چشمت
گفتم به فر عدلت عدلند و بی‌غرامت
گفتا که بود همره گفتم خیالت ای شه
گفتا که خواندت این جا گفتم که بوی جانت
گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری
گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت
گفتا کجاست خوشتر گفتم که قصر قیصر
گفتا چه دیدی آن جا گفتم که صد کرامت
گفتا چراست خالی گفتم ز بیم رهزن
گفتا که کیست رهزن گفتم که این ملامت
گفتا کجاست ایمن گفتم که زهد و تقوا
گفتا که زهد چه بود گفتم ره سلامت
گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت
گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت
خامش که گر بگویم من نکته‌های او را
از خویشتن برآیی نی در بود نه بامت

شمس

۱۳۹۰/۰۸/۰۳

Abed o Eblis

در میان بنی اسرائیل عابدی بود. وی را گفتند: فلان جا درختی است و قومی آن را می پرستند» عابد خشمگین شد، برخاست و تبر بر دوش نهاد تا آن درخت را برکند. ابلیس به صورت پیری ظاهر الصلاح، بر مسیر او مجسم شد، و گفت: ای عابد، برگرد و به عبادت خود مشغول باش! عابد گفت: نه، بریدن درخت اولویت دارد مشاجره بالا گرفت و درگیر شدند.
عابد بر ابلیس غالب آمد و وی را بر زمین کوفت و بر سینه اش نشست. ابلیس در این میان گفت:دست بدار تا سخنی بگویم، تو که پیامبر نیستی و خدا بر این کار تو را مامور ننموده است، به خانه برگرد، تا هر روز دو دینار زیر بالش تو نهم؛ با یکی معاش کن و دیگری را انفاق نما و این بهتر و صوابتر از کندن آن درخت است؛ عابد با خود گفت : راست می گوید، یکی از آن به صدقه دهم و آن دیگر هم به معاش صرف کنم و برگشت. بامداد دیگر روز، دو دینار دید و بر گرفت. روز دوم دو دینار دید و برگرفت. روز سوم هیچ نبود. خشمگین شد و تبر برگرفت. باز در همان نقطه، ابلیس پیش آمد و گفت:کجا؟ عابد گفت:تا آن درخت برکنم؛ گفت : دروغ است، به خدا هرگز نتوانی کند. در جنگ آمدند. ابلیس عابد را بیفکند چون گنجشکی در دست! عابد گفت: دست بدار تا برگردم. اما بگو چرا بار اول بر تو پیروز آمدم و اینک، در چنگ تو حقیر شدم؟ ابلیس گفت: آن وقت تو برای خدا خشمگین بودی و خدا مرا مسخر تو کرد، که هرکس کار برای خدا کند، مرا بر او غلبه نباشد؛ ولی این بار برای دنیا و دینار خشمگین شدی، پس مغلوب من گشتی

۱۳۹۰/۰۸/۰۲

خدایا شکر

روزی مردی خواب عجیبی دید.
دید كه رفته پیش فرشته ها و به كارهای انها نگاه می كند .

هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید كه سخت مشغول كارند وتند تند نامه هایی را كه توسط پیكها از زمین می رسند باز می كنند و انها را داخل جعبه هایی می گذارند.


... مرد از فرشته ای پرسید: شما دارید چكار می كنید؟

فرشته در حالی كه داشت نامه ای را باز می كرد گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم را از خداوند تحویل می گیریم .

مرد كمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید كه كاغذ هایی را داخل پاكت می كنند و انها را توسط پیكهایی به زمین می فرستند .


مرد پرسید :شماها چكار می كنید ؟


یكی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم .


مرد كمی جلوتر رفت ویك فرشته را دید كه بیكار نشسته .


مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه می كنید وچرا بیكارید؟


فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی كه دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی عده ی بسیار كمی جواب می دهند .


مرد از فرشته پرسید :مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟


فرشته پاسخ داد : بسیار ساده فقط كافیست بگویند: خدایا شكر

۱۳۹۰/۰۸/۰۱

دنیا رو تغییر بدم ..

یک جایی این رو خوندم
قبلا من فکر می کردم باید دنیا رو درست کنم
بعد دیدم نمی تونم
بعد گفتم کشورم رو درست کنم
موفق نشدم
گفتم شهرم رو
نشد
گفتم خانوادم رو
دیدم موفق نشدم
بعد تصمیم گرفتم خودم رو اصلا کنم
دیدم به نتیجه رسیدم
بعد خانواده تأثیر پذیرفت و اصلاح شد
محلمون هم از خانواده ی ما اثر گرفت
و دیدم داریم شهر رو تحت تأثیر قرار می دیم
و ...

آن بالا فقط سه پیشنهاد بود

آن بالا كه بودم، فقط سه پيشنهاد بود. اول گفتند زني از اهالي جورجيا همسرم باشد. خوشگل و پولدار. قرار بود خانه اي در سواحل فلوريدا داشته باشيم. با يك كوروت كروكي جگري. تنها اشكال اش اين بود كه زنم در چهل و سه سالگي سرطان سينه ميگرفت. قبول نكردم. راست اش تحمل اش را نداشتم. بعد موقعيت ديگري پيشنهاد كردند : پاريس خودم هنرپيشه مي شدم و زنم مدل لباس. قرار بود دو دختر دو قلو داشته باشيم. اما وقتي گفتند يكي از آنها نه سالگي در تصادفي كشته ميشود. گفتم حرف اش را هم نزنيد. بعد قرار شد كلوديا زنم باشد. با دو پسر. قرار شد توي محله هاي پايين شهر ناپل زندگي كنيم. توي دخمه اي عينهو قبر. اما كسي تصادف نكند. كسي سرطان نگيرد. قبول كردم. حالا كلوديا- همين كه كنارم ايستاده است - مدام مي گويد خانه نور كافي ندارد، بچه ها كفش و لباس ندارند، يخچال خالي است. اما من اهميتي نميدهم. مي دانم اوضاع مي توانست بدتر از اين هم باشد. با سرطان و تصادف. كلوديا اما اين چيزها را نمي داند. بچه ها هم نميدانند.

جز نقش تو در نظر نیامد ما را ..

.
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
.

۱۳۹۰/۰۷/۲۹

هر چه را ما از سر آن برخاستیم باز با سر آن نرویم

در زمان شیخ ابوسعید ابوالخیر شیخ از نیشابور به میهنه می آمد شیخ تنها با فاصله در جلوی جماعت یاران بود و آن زمانی بود که راهزنان آن منطقه را نا امن کرده بودند، در همین لحظات بود که چهار پنج نفر از راهزنان به شیخ رسیدند و خواستند تا اسب شیخ را از او بگیرند، شیخ گفت مرا چهار پنج نفری کمک کرده اند تا بر این اسب نشسته ام، صبر کنید تا از اسب بیایم پایین تا اسب را به شما بدهم، در همین صحبت ها بودند که جماعت از پشت سر رسیدند ، شیخ به ایشان گفت: ما را از اسب پایین بیاورید و اسب را به ایشان دهید، جمع گفتند: ما جمعیت فراوانی هستیم و هیچ چیزی به اینها نمی دهیم، شیخ گفت : هرگز این حرف را نزنید که ما به ایشان قول داده ایم  و جماعت هم طبق دستور شیخ اسب را به راهزنان دادند و راهزنان هم اسب را گرفته و رفتند.
شیخ با جماعت در روستایی که همان نزدیکی بود به استراحت پرداختند ، در زمان نماز بعدی راهزنان جمیعا آمدند و اسب شیخ را آوردند و یک اسب دیگر نیز به همراه آن به عنوان هدیه آورده بودند و از شیخ خیلی عذر خواستند و گفتند: ای شیخ این جوانان ندانستند و این کار را کردند، لطفا از آنها دلخور نشوید و دلتان را از ایشان مکدر نکنید ..
شیخ اسب ها را قبول نکرد و گفت:
هر چه را ما از سر آن برخاستیم باز با سر آن نرویم ..
چون شیخ این جمله را گفت ترکمانان از راهزنی خود توبه کردند و همگی موی سرشان را تراشیدند و همان سال به حج رفتند از برکت نفس جناب شیخ ابوسعید ابوالخیر

مراحل بازسازي يک اتومبيل آنتیک

واقعا که دمشون گرم، اصلا باورم نشد که این کار که نیاز به همت بالایی داشته در ایران انجام داده باشن

 

نام اتومبیل : کرایسلر

Chrysler

مدل

ویندسور Windsor

سال ساخت : 1948

مدت زمان بازسازی : دو سال

(شهریور 1382 تا شهریور 1384)

مالک اتومبیل : سازمان میراث فرهنگی کرمان

بازسازی کننده : هاشم نساج کریمی کارشناس اتومبیل های قدیمی و تاریخی

محل بازسازی : کرمان , مشهد

این اتومبیل از سال 1340 تا سال 1382 در گوشه یک باغ تاریخی بصورت متروک رها شده بود .

بعدها این باغ در اختیار سازمان میراث فرهنگی کرمان قرار گرفت .

ظرف مدت 42 سال تقریبا 60 درصد اتومبیل نابود شده و از بخش های داخلی و موتوری چیزی باقی نمانده بود .

زیر کاپوت شکسته و صدمه خورده اتومبیل فقط یک موتور و پروانه باقی مانده بود

و از رادیاتور , دینام , استارت ، کاربراتور , دلکو و بطور کلی لوازم جانبی موتور

چیزی به چشم نمی خورد .

در تابستان 1382 بدستور رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی کرمان

و پیگیری مسئولین آن سازمان بازسازی اتومبیل زیر نظر آقای هاشم نساج کریمی آغاز گردید

 

بهتر است بقیه داستان را از زبان ایشان بشنویم

 

 

برای بازسازی ابتدا مطالعات بسیاری صورت گرفت .

بدین معنی که ضمن بررسی کامل وضع باقیمانده ,عکس های متعدد از داخل و خارج اتومبیل تهیه کردیم .

اتومبیل آسیب زیاد دیده بود .

طی سال های گذشته بر اثر زلزله بخشی از دیوار گلی باغ روی اتومبیل فرو ریخته

ضمن وارد کردن صدمه به سقف و اطاق مقدار زیادی خاک و آوار به داخل اتومبیل ریخته شده بود

ابتدا به کمک کارگران حدود 300 کیلو خاک و خاشاک و آوار 40 ساله را با بیل از درون اتومبیل تخلیه کردیم .

لاستیک های اتومبیل ظرف این مدت شکسته و بصورتی خشک و محکم به رینگ چسبیده بود

ناچار شدیم آنها را با استفاده از فرز قطعه قطعه کنیم تا رینگ ها آزاد گردد

با تعدادی لاستیک مستعمل مجزا اتومبیل را قابل جا به جایی کردیم .

ابتدا با شیلنگ آبی قوی تمام قسمتهای داخلی , بیرونی و زیرین را بدقت شستشو دادیم

بطوریکه گل و لای فراوان از قسمتهای مخفی اتومبیل خارج شد .

این شستشو بدان سبب صورت گرفت که قسمتهای صدمه خورده و پوسیده مشخص شود

ابتدا موتور اتومبیل پیاده شد و به تعمیرگاه فرستاده شد .

سپس بخش های مختلف نظیر درب ها , گلگیرها , کاپوت و رکاب ها را پیاده کردیم .

صافکاری اتومبیل با وسواس و دقت زیاد انجام شد

تمام قسمت های آسیب دیده مرمت و بازسازی گردید و سپس قطعات پیاده شد و بصورت مجزا روی بدنه سوار شد

تا از صحیح بودن درزها و قوس های بدنه اطمینان پیدا کنیم .

بجای رادیاتور به یغما رفته یک رادیاتور جدید توسط یک رادیاتور ساز قدیمی ساخته شد .

برای اطمینان از عدم پوسیدگی های مخفی و نیز صاف بودن بدنه تمام اتومبیل بصورت آهن درآمد .

کارگران نقاش با دقت بکار گرفته شدند تا با بتونه کاری صحیح بدنه را آماده ته رنگ نمایند .

بدلیل بزرگی و وسعت کاپوت جلو وعقب هر قسمت مجزا پیاده شد تا کار بتونه کاری بهتر انجام شود .

بموازات انجام کارهای فوق , قطعات شکسته و گم شده بدنه از طریق قالب گیری , ریخته گری و آبکاری ساخته می شد که این بخش سخت ترین قسمت بازسازی بود

بعنوان مثال از یک دستگیره اصلی باقیمانده دوازده عدد قالب گرفته شده ریخته گری می شد و پس ازپرداخت کاری و آبکاری پهار عدد از بین آنها انتخاب و بقیه را کنار می گذاشتیم .

تعمیر موتور قدیمی بخشی دیگر از کار بود .

طی سالهای گذشته شمع های روی موتور را باز کرده و برده بودند

به همین جهت آب باران در رطوبت و خاک به درون سیلندرها نفوذ کرده و پیستون ها بدلیل زنگ زدگی سیلندر و رسوب املاح به سیلندر چسبیده بودند

بطوریکه ناچار پیستون ها را با قلم و چکش شکستیم

تمام قطعات موتور پیاده شد و توسط استاد کاری ماهر بنام آقای محمد علی فروزش در کرمان تعمیر شد .

بسیاری از مردم کرمان که طی سالها لاشه این اتومبیل را دیده بودند با شگفتی و شادی اتومبیل بازسازی شده را تماشا می کردند

و همین شادی ها و تحسین ها پاداش من بود

و خستگی دو سال کار را ازتنم زدود .

این کوچکترین کاری بود که برای ایران عزیز و بخصوص شهر آباء و اجدادی ام انجام دادم .

 

 

قبل از بازسازی                         بعد از بازسازی

Error! Filename not specified.بالاخره بعد از دو سال کار مداوم و طاقت فرسا اتومبیل در شهریور 1384 به کرمان حمل و تحویل سازمان میراث فرهنگی کرمان گردید

و اینک در باغ موزه هرندی و در محلی مناسب به معرض تماشای عموم گذاشته شده است .

بسیاری از مردم کرمان که طی سالها لاشه این اتومبیل را دیده بودند با شگفتی و شادی اتومبیل بازسازی شده را تماشا می کردند

و همین شادی ها و تحسین ها پاداش من بود

و خستگی دو سال کار را ازتنم زدود .

این کوچکترین کاری بود که برای ایران عزیز و بخصوص شهر آباء و اجدادی ام انجام دادم .

 

 

قبل از بازسازی                         بعد از بازسازی

 

 

ای کاش کار ارزشمند سازمان میراث فرهنگی کرمان

درسی باشد برای سایر ادارات ، نهادها و...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 





چهارده اشتباه رایج در بین مریض ها، پزشک ها و داروسازها


چهارده اشتباه رایج در بین مریض ها، پزشک ها و داروسازها
 سید مهدی موسوی  

1- برای 90% سرماخوردگی ها هیچ چرک خشک کنی لازم نیست. یک بسته قرص سرماخوردگی و یک شربت دیفن هیدرامین کامپاند و یک عدد استامینوفن به همراه استراحت مطلق و نوشیدن مایعات و مصرف ویتامین ث کفایت می کند.
 
2- آمپول دگزامتازون و بتامتازون در سرماخوردگی جنبه ی درمانی ندارند و بیشتر به عنوان کورتون برای سر حال شدن ظاهری بیمار و رضایت از کار پزشک مصرف می شوند!! تنها در مواقعی که مشکل حساسیت است از آن استفاده کنید.
 
3- برعکس تصور خیلی ها اکثر آمپول ها از بعضی از قرص ها و کپسول ها ضعیف تر هستند. یعنی خوردن روزی یک عدد «سفکسیم 400» بسیار قوی تر از 4 تا آمپول پنی سیلین 1 میلیون و 200 است!! در هر صورت چرک خشک کن هایی مثل پنی سیلین و آموکسی سیلین به علت مقاومت ایجاد شده چندان مناسب نیستند و چرک خشک کن هایی مثل سفتریاکسون و سفکسیم به علت قوی بودن بیش از حد بهتر است خط اول درمان نباشند. چرک خشک کن هایی مثل «آزیترومایسین» پیشنهاد من هستند.
 
4- برای تقویت عمومی بدن زدن آمپول ب کمپلکس، ب 12، نوروبیون و... تقریبا جز در موارد خیلی نادری مثل «بری بری» فایده ی چندانی ندارد. مصرف کپسولی مثل «مولتی ویتامین مینرال» یا مشابه های خارجی اش بسیار مفیدتر خواهد بود. مطمئن باشید اکثر ماده ی موثر آمپول چند ساعت بعد در ادرار شما یافت خواهد شد.
 
5- داروهایی مثل ترامادول شاید ظاهرا اعتیاد شما را درمان کنند و انزال شما را هم به عقب بیندازند. اما جالب است بدانید که شما را دچار اعتیادی قوی تر کرده اند و به زودی کلا انزال شما را برطرف خواهند کرد!!
 
6- دکتری که به شما برای سرماخوردگی تان 4 تا آمپول سفتریاکسون می نویسد یا اشتباها تشخیص سوزاک و سیفلیس داده است!! یا خودش نیازمند دکتر روان پزشک است یا با داروخانه ی روبرو قرارداد دارد!
 
7- تزریق سرم به جز وقتی که فشار مریض پایین افتاده یا می خواهیم چند آمپول را از طریق سرم وارد بدنش کنیم یا... جنبه ی درمانی ندارد. شما با خوردن ORS یا مواد شور و شیرین هم می توانید همان کار را با هزینه و وقت کمتر انجام دهید. می دانید مصرف سرم در ایران چند برابر آمار جهانی است؟!
 
8- در مدت مصرف داروهای واژینال (زنانه) لطفا ارتباط خود را با همسر قطع کنید یا از کاندوم استفاده کنید. درضمن همسر گرامی هم باید با قرص به همراه شما درمان شود وگرنه پس از اتمام درمان، او دوباره به عنوان ناقل عمل کرده و باز همان آش و همان کاسه است.
 
9- اگر در اطراف شما کسی آبله مرغان گرفته و شما قبلا مبتلا شده اید اینقدر راحت دور و بر او قدم نزنید. اگر کمی مقاومت بدنتان کاهش پیدا کرده باشد بیماری وحشتناک تری به نام «زونا» منتظر شماست تا رسما دهان شما را صاف کند. خیلی مراقب تر باشید.
 
10- اکثر شامپوهای موجود در بازار اصلا آنقدر بر روی کف سر نمی مانند تا بخواهند اثرات پروتئینه و ویتامینه و... خود را بگذارند. اگر شامپویی به سر شما ساخته است حتی اگر ارزانترین شامپوست آن را حفظ کنید و قدرش را بدانید و از این شاخه به آن شاخه نپرید.
 
11- تصور اینکه هر دارویی با شکل کپسول باید بعد از غذا مصرف شود رسما خنده دار است. بعضی از داروها با مصرف بعد از غذا جذبشان به شدت کاهش یافته و موفق به اثرگذاری نمی شوند. و بعضی از کپسول ها (مثل امپرازول) خودشان جنبه ی درمانی برای دستگاه گوارش داشته و باید حتما قبل غذا مصرف شوند.
 
12- داروی «کلونازپام» به هیچ وجه یک داروی خواب آور نبوده و به عنوان ضد تشنج و سه بار در روز استفاده می شود. اگر دکتری برای شما شبی یک عدد کلونازپام برای خواب نوشت همانجا بزنید بیرون و دیگر هم به آن پزشک مراجعه نکنید. برای بی خوابی مخصوصا در دوستانی که کمی استرسی هستند (اگر روش های طبیعی و توصیه های رفتاری جواب نداد) «کلردیازپوکساید» را توصیه می کنم.
 
13- گاهی دوستان نسخه پیچ و حتی داروساز ما در صورت تمام کردن دارو یا نزدیک بودن تاریخ انقضای داروهای باد کرده! اقدام به دادن داروهای مشابه می کنند. یادتان باشد شباهت اسامی داروها هیچ ربطی به کاربردشان ندارد. مثلا داروهای مفنامیک اسید (مسکن و ضدالتهاب)، ترانگزامیک اسید (ضد خونریزی مفرط قاعدگی) و فولیک اسید (موثر در کم خونی) فقط اسامی مشابه دارند. خود من در داروخانه ام شاهد جابجایی دو داروی اول به عنوان مشابه بوده ام!!
 
14- اکثر اسهال های معمولی با خوردن مایعات و موادی نظیر نوشابه و آبمیوه و مخصوصا ORS کنترل می شوند. مصرف داروهایی مثل دیفنوکسیلات مخصوصا در اطفال اصلا توصیه نمی شود. همچنین در بسیاری از موارد نیاز به مصرف چرک خشک کن هم نیست

۱۳۹۰/۰۷/۲۷

ختم گروهی قرآن

سلام
دوستانی که علاقه مند هستند در ختم گروهی قرآن کریم شرکت فرمایند
از یک صفحه تا 4 جزء می توانند به این صفحه مراجعه فرمایند:

در صورتی که برای شما سخت هست که از طریق ثبت نام در این سایت به انتخاب نوبت بپردازین ، می توانید به بنده اعلام بفرمایید تا برای شما طبق خواسته ی خودتان از حداقل یک صفحه تا حد اکثر 4 جزء مشخص کرده و برایتان ارسال نمایم.