۱۳۹۰/۰۶/۱۳

حالم بد است

من تصمیم خودم را گرفته ام و ...
تو چطور؟؟؟

حالم بد است ...

حالم بد است ای مردم ....، حالم بد است...

حالم بد است.. 
 
 
از رفتارهایتان (رفتارهایمان) حالم بد است ،
 
از طرز رانندگیتان ،
 
از صفهای صد شاخه تان ،
 
از هجوم تاتارگونه تان به جعبه خرما یا شیرینی خیرات شده ،
 
از برخورد و نگرش تان نسبت به جنس مخالف ،
 
از داشتن غیرتهای بی مورد راجع به خواهر و مادرتان و بی
 
غیرتی محض راجع به عزیزان دیگران ،
 
از تحلیلهای سیاسی و اقتصادیتان در تاکسی ،
 
از رد و بدل کردن بلوتوث های غیر اخلاقی ،
 
از زیر پا گذاشتن حریم خصوصی دیگران ،
 
از آشغال ریختنتان در خیابان ،
 
از قابلیتتان برای تبدیل صحنه تصادف به محل قتل ،
 
از بی تفاوتیتان نسبت به خونهای ریخته شده بر کف خیابان ،
 
از نشستن در خانه هایتان و دنبال کردن اعتراضات از ماهواره ،
 
از عملهای زیبائی ،
 
از یکی نبودن حرف و عملتان ،
 
از تعارفهای بی موردتان ،
 
از غیبت کردنهای کثیرتان ،
 
از تغییر نظرهای یک ساعته تان ،
 
از بی تفاوتیتان نسبت به کودکان کار ،
 
از جو حاکم بر ورزشگاه هایتان ،
 
از مرگ بر گفتنها و درود فرستادنهای بی پشتوانه تان ،
 
از عشقهای یک شبه تان ،  
 
 از چاپیدن یکدیگرتان ،
 
از قسم ها و دروغهای بی حد و حصرتان ،
 
از بی مطالعه بودنتان ،
 
از تن دادن و دل ندادنتان ،
 
از ذوب شدنتان در فرهنگ غرب و فراموش کردن زبان مادریتان ،
 
از رفتارهایتان در پاتایای تایلند و آنتالیای ترکیه ،
 
از عدم رعایت نظافت شخصیتان ،
 
از فروختن شرفتان به قیمت یک سال محصولات شرکت ساندیس ،
 
از مدرک گرا بودنتان ،
 
از کلاس گذاشتنهای بی موردتان ،
 
از جوکهای قومیتیتان ،
 
از نژاد پرستیتان ،
 
از خواب دو هزار و پانصد ساله تان ،
 
از ادعاهای گزافتان راجع به مشاهیر و داشتن کمترین اطلاعات نسبت به زندگیشان ،
 
از مصرف گرا بودنتان ،
 
از قسطی خریدن بنز برای فخر فروشی ،
 
از رقصیدنتان در مهمانی با روسری ،
 
از خوردن مشروب بعد از اقامه نماز و....

 
...از کجا بگویم ...از چه بگویم... که حالم بد است ، خیلی هم بد است...

 
من تصمیم خودم را گرفته ام و با این نامه تغییر را شروع کردم؛ تو چطور؟

هیچ نظری موجود نیست: