۱۳۸۹/۰۱/۳۱

بقعه متبرکه آیت الله آقا نورالدین اراکی

 
 

Sent to you by Ali via Google Reader:

 
 

via نگاه امید به اراک by omidjafar@gmail.com (omid jafarnezhad) on 4/19/10

امسال نودمین سالگرد ارتحال مرحوم آقا نورالدین حسینی اراکی می باشد.


مرحوم آیت الله العظمی آقا نورالدین حسینی عراقی معروف به امین و ملقب به " اویس زمان" بود که در سال ۱۲۷۸ هجری قمری متولد شد و استاد سیاسی امام راحل بوده که هم اینک کتاب " القرآن و العقل" ایشان در حوزه علمیه نجف تدریس می شود .
وی در سال ۱۳۴۱ هجری قمری جان به جان افرین تسلیم کرد ودراراک به خاک سپرده شده است.

اگر علاقه مند به  زندگی نامه آقا نور الدین الحسینی عالم بزرگ  اراکی هستید به ادامه مطلب مراجعه کنید.
آیت الله آقا نورالدین اراکی

سيد محمد شفيع در سال 1287 هـ . ق داراى فرزندى گرديد كه او را نورالدين ناميد . دوران كودكى وى زير نظر پرورش‌هاي اخلاقى پدرى پارسا و دانشور و عواطف مادرى با ايمان سپرى گشت.
نورالدين با راهنمايى پدرش، در مدرسة سپهدار كه از مهمترين مراكز آموزشى اراك به شمار مي‌رفت، تحصيلات مقدماتى را آغاز نمود. از جمله دوستان هم درس او كه با وى هم حجره و هم مباحثه بودند، ‌مي‌توان به حاج ميرزا محمد عليخان و آقا شيخ على سنجانى اشاره كرد. آقا نورالدين از محضر دانشورانى استفاده كرد كه مشهورترين آنان،‌ آخوند ملا محمد امين مي‌باشد.
آقا نورالدين در سال 1303.ق براى ادامة تحصيل، همراه با تني چند از طلاب اراك از جمله ميرزا محمدعلي خان و آقا شيخ علي سنجاني راهي نجف اشرف شد و براي هفت سال در آن جا مشغول تكميل معارف ديني خود گرديد . او با فراستى كم‌نظير و ذهنى تابان، تا نيل به درجة اجتهاد، پشت سر نهاد. در حوزه نجف ايشان از محضر اساتيد بزرگ زمان خود چون ميرزاحبيب‌الله رشتي، آخوندملامحمدكاظم خراساني، حاج‌ميرزا حسين و حاج‌ميرزا جليل بهره‌مند گرديد. استادان حوزه ايشان را فردي مهذب و داراي استعداد فوق العاده يافتند .
آقانورالدين به واسطه هوش و استعداد سرشار و پشتكار علمي، به‌سرعت بر امثال و اقران خود پيشي گرفت؛ چنانكه در مدتي كمتر از هفت سال، به درجه اجتهاد نايل آمد. اجازه‌نامه‌هاي اجتهاد وي از علما و مراجع بزرگ نظير آيت‌الله خراساني، حاج‌ميرزاحسين و حاج‌ميرزاجليل، بر مقام شامخ علمي و معنوي وي دلالت دارند . در اين جا متن يكي از اجازه نامه ها كه نوسط آخوند خراسانى (1255 ـ 1329هـ . ق) در باب اجتهاد آقا نورالدين نگارش شده است را مي آورم : « از كسانى كه پيكر زيباى خود را به حلية اجتهاد آراسته‌اند و چهرة درخشان خويش را به نور استنباط پيراسته‌اند وزبدة ارباب تدقيق، صاحب نفس زكيه و اخلاق پسنديده از برجستگان همگنان خود، سيد بزرگوار و پرهيزگار سيد نورالدين فرزند سيد محمد شفيع عراقى است كه غالب عمر گرانقدر خود را در راه تحصيل علوم شرعى گذرانيده است، تا به جايى كه در اثر زحمات چندين ساله، واجد قوة استنباط شده و سزاوار است كه در اخذ مسائل، طبق استنباط خود عمل كند و براى ديگران نيز شايسته‌تر است كه در مسايل حلال و حرام به وي رجوع كنند . »
دراين‌زمان حوزه نجف مركز تجمع روحانيون نوانديش و آزاديخواهي بود كه سلسله‌جنبان و هدايتگران روحاني نهضت مشروطه در ايران محسوب مي‌شدند. آقانورالدين با كسب فيض از محضر اين اساتيد برجسته، علاوه بر تكميل معلومات ديني و كسب درجه اجتهاد، با انديشه‌هاي نوديني نيز آشنا گرديد و به صف روحانيون مشروطه‌طلب پيوست.
آيت‌الله‌آقانورالدين بعد از كسب درجه اجتهاد در اواخر سال 1306 هـ . ق به زادگاه خويش بازگشت. آقا نورالدين پس از ورود به اراك، امام جماعت مسجد كوچكى را ـ كه در آخر كوچه انورى جنب بازار مركزى شهر قرار گرفته بود ـ عهده‌دار شد.
آقا نورالدين پس از مدتي، به مقام مرجعيت رسيد. دانشمندان و مشتاقان دانش از دورترين نقاط، براى استفادة علمى از محضرش، به اراك مي‌آمدند و از بركات علمى و اخلاقى او بهرة كافى مي‌گرفتند. آقا نورالدين به تدريس علوم معقول و منقول پرداخت . گذشته از تقوا و شيوه زاهدانه زندگي، مداخله موثر و قاطع وي در مسائل اجتماعي و سياسي و حمايت وي از مشروطه و دفاع از حقوق مردم در برابر عوامل حكومت، ياغيان زورگو و نمايندگيهاي كمپانيهاي خارجي، از وي چهره‌اي برجسته و وجيه‌المله ساخت؛ به‌طوري‌كه دراندك‌زماني پس از مراجعت از نجف، وي به برجسته‌ترين و بانفوذترين شخصيت روحاني شهر و منطقه تبديل گرديد و رياست امور ديني، اجتماعي و سياسي اراك را عهده‌دار شد. بدون‌ترديد هيچ شخصيتي در تاريخ اراك به اندازه آيت‌الله‌آقانورالدين صاحب نفوذ و حرمت ديني و اجتماعي نبوده است. آية‎الله حاج شيخ محمد تقي بروجردى در كتاب «العشرات» مي‌نويسد : « اقامت من در اراك 20 سال به طول انجاميد و از طرفي، تحت توجه آقا سيد نورالدين بودم. ايشان داراى مراتب اجتهاد و مرجعيت و داراى زهد و تقوى بودند. هر روز نزديك به 50 استفتاء از وى مي‌شد كه بدون مراجعه به منابع پاسخ تمام آنها را مي‌نوشت. او صبح، جواهر درس مي‌گفت و بعد از آن، شرح اصول كافى ملاصدرا را مباحثه مي‌كرد و عصر، اصول خارج را مورد بحث قرار مي‌داد. حالات شگفتى از ايشان مشاهده كردم. هميشه در حضورش بودم. طبعم چنان بود كه اين گونه مردان بزرگ را كه مي‌يافتم، با آنان انس مي‌گرفتم؛ بسيار استفادة روحى و معنوى مي‌بردم.»
دراين‌زمان شهر اراك از جمله مناطقي در كشور محسوب مي‌شد كه زمينه فعاليتهاي آزاديخواهانه در آن بسيار مهيا بود. حضور آيت‌الله‌آقانورالدين در اراك و حمايت وي از مشروطه، باعث شده بود مشروطه‌طلبان در اين شهر با موانع بسيار كمتري نسبت به ديگر مناطق كشور فعاليت نمايند. تعدد مجالس و انجمنهاي سياسي در اراك، از رونق جريان مشروطه‌طلبي و آزاديخواهي در اين شهر حكايت دارند . ابراهيم دهگان در اين زمان از شش انجمن سياسي فعال در اراك ياد مي‌كند: «در بدو مشروطيت در عراق همچون ديگر شهرستانها، نهضت مشروطه‌خواهان جنب‌وجوشي در بين اهالي برپا نموده و مردم دسته دسته به تشكيل انجمنهاي سري و غيرسري اقدام مي‌نمودند. نخست انجمني كه از همه حساس‌تر بوده و تقريبا هسته مركزي مشروطه‌خواهان را تشكيل مي‌داد، انجمني بود سري به نام آدميت كه رياست آن با آقااسدالله پروين بود و زير نظر احرار درجه اول شهر اداره مي‌شد؛ 2ــ انجمن دموكرات از انجمنهاي حساس بود كه رهبري آن با حاج‌ميرزاعبدالعظيم و نيز آقااسدالله پروين بوده؛ 3ــ انجمن تدين در مدرسه سپهداري تشكيل و رهبري آن با يكي از دموكراتهاي علاقه‌مند به آزادي، علي نخستين بود؛ 4ــ انجمن آذربايجانيان، كه اكثريت اعضاي آن را آذربايجانيان مقيم عراق تشكيل مي‌دادند. رياست آن با ميرزاحبيب‌الله عكاسباشي (طاهري) بوده؛ 5ــ انجمن برادران، رهبر اين انجمن دو نفر بودند: يكي ميرزاحسن‌خان حرآبادي و ديگري ميرزاعلي‌اكبر كمپاني؛ 6ــ انجمن اعتداليون، رياست آن را مجدالممالك داشت.»
گرچه آيت‌الله‌آقانورالدين به هيچ‌يك از انجمنها و جناحهاي فوق وابستگي آشكار نداشت، اما وي را بايد رهبر اصلي جنبش مشروطه‌خواهي نه‌تنها در اراك، بلكه در ناحيه مركزي ايران به حساب آورد. نقش او در جريانات نهضت مشروطه در نواحي عراق عجم و ناحيه مركزي ايران را مي‌توان با نقش استادش آخوند خراساني مقايسه كرد. اكثر سكنه ايالت عراق عجم و شهر اراك، تحت تاثير وي به مشروطه متمايل شدند و خواستار حكومت قانون بودند. آيت‌الله‌آقانورالدين نقطه اتكا و حامي اصلي مبارزان مشروطه‌طلب عراقي بود. وي در مواقع حساس و مقاطع سرنوشت‌ساز نهضت مشروطه، با صدور فتاوي و جهاديه باعث مي‌شد تظاهرات عمومي به نفع مشروطه‌خواهان در اراك برپا شود. عاقبت، پس از صدور فرمان مشروطه و اهتزاز علم مشروطيت بر فراز كاخ گلستان، در اراك انجمن ولايتي تاسيس شد. رياست اين انجمن كه ارگان حكومت مشروطه در عراق عجم محسوب مي‌شد، با آيت‌الله‌آقانورالدين بود. وي به همراه ديگر روحانيون مشروطه‌خواه اراك به نامهاي حاج‌ميرزامحمدعلي‌خان مجتهد، حاج‌ملاعلي، حاج‌‌ابوالقاسم كاشاني، در اين انجمن به امور مربوط به حكومت مشروطه در عراق عجم رسيدگي مي‌كرد.
بعد از به‌توپ‌بسته‌شدن مجلس و آغاز دوره استبداد صغير، انجمن ولايتي عراق نيز تعطيل شد اما حضور پرنفوذ آيت‌الله‌آقانورالدين در اراك باعث شد مجاهدين مشروطه‌طلب اين شهر در دوره استبداد صغير كمتر مورد تعرض و آسيب قرار گيرند. آقانورالدين با استفاده از نفوذ و حرمت خود نزد عوام و خواص، از آزاديخواهان عراق عجم حمايت مي‌كرد. در سايه درايت او، شهر اراك در ناآراميها و حوادث پرافت‌وخيز بعد از مشروطه، مخاطرات كمتري را نسبت به ديگر نواحي كشور متحمل شد.
ابراهيم دهگان كه شرح احوال آقانورالدين را به رشته تحرير در آورده است، نمونه‌هاي بسيار روشني را از فعاليتها و تلاشهاي آقانورالدين در دفاع و حمايت از مردم اراك در آشوبهاي سياسي بعد از مشروطه نشان داده است. به‌عنوان‌نمونه در فتنه سالارالدوله كه بسياري از شهرهاي غربي و مركزي ايران، نظير كرمانشاه، نهاوند و ملاير مورد چپاول و غارت قرار گرفتند، اراك به يمن حضور آقانورالدين مصون ماند. ابراهيم دهگان متن نامه‌هايي را كه بين آيت‌الله‌آقانورالدين و سالارالدوله رد و بدل شده، آورده است. دراين‌زمان قدرت و نفوذ آقانورالدين به حدي بود كه وي بدون‌اينكه از سالارالدوله تمكين كند، مانع ورود سپاهيان سالارالدوله به اراك و غارت نواحي و حومه شهر شد.
در جريان جنگ جهاني اول كه نيروهاي دموكرات ايران حكومت ملي تشكيل دادند و دست به مهاجرت زدند، آيت‌الله‌آقانورالدين نيز با صدور فرمان جهاد، به حمايت از حكومت ملي برخاست و به منظور جهاد، به مهاجرين پيوست. يحيي دولت‌آبادي درباره نقش تعيين‌كننده آيت‌الله‌نورالدين عراقي در جريان مهاجرت مي‌نويسد: «روحانيون اراك كه منورالفكرترين آنها آقانورالدين و ميرزامحمدعلي‌خان بودند ... حاضر شدند كه خود از شهر حركت نموده موجبات ترغيب و تحريض جنگجويان را فراهم آورند. اعلان حركت آنها در شهر موجب هيجان شد. رجال متمول عراق از قبيل سهم‌الملك و صمصام‌الملك و غيره براي مساعدت به‌ظاهر حاضر گشته و جمعي از مردم شهر، خود را آماده كارزار كردند و عنوان دفاع ملي في‌الجمله قوت گرفت ... اقدام روحانيون در اين كار براي تهييج قواي ايلات و عشاير و براي‌اينكه دشمنان دين و دولت هيجان ايرانيان را تنها مستند به تحريكات آلمانها ندانند، اثر نيكو داشت.»
آيت‌الله‌آقانورالدين در سال 1334.ق به عزم جهاد و دفاع از اراك به قم و از قم به كرمانشاه و پس از مدتي اقامت در عتبات، به استانبول رفت. وي شرح سفر خود را در رساله‌اي به نام بعض‌الحالات نوشته است كه حاوي پاره‌اي اطلاعات منحصربه‌فرد درخصوص اوضاع ايران در طول جنگ جهاني اول مي‌باشد .
ميزان احاطه علمي و توانايي فكري آيت‌الله‌آقانورالدين به حدي بود كه آخوندملامحمدكاظم خراساني در حق وي مي‌گويد: «وفاق الاقران و الامثال و فارق الافاضل الاوائل و جعلت له القوه القدسيه.» اين معني از تاليفات كثير و ارزنده وي پيدا است كه اهم آنها به شرح ذيل است: 1ــ كتاب طهارت، صلوه، مكاسب 2ــ رساله‌اي در مباحث عقليه 3ــ يك دوره كامل تفسير قرآن 4ــ رساله حقوق المرئه في شريعه الاسلام 5ــ رساله‌اي در الهيات 6ــ رساله نورالايمان در رد بهاييان 7ــ رساله‌اي در اصول عقايد 8ــ رساله‌اي در شرح دعاي صباح 9ــ رساله‌اي در شرح حديث حقيقت 10ــ رساله عقايد النوريه في حكمه المتعاليه 11ــ رساله در مساله مرجعيت 12ــ رساله براي استصحاب 13ــ سفرنامه بعض‌الحالات 14ــ رساله در باب بعضي قواعد.
آيةالله آقا نورالدين در بعد فقاهت، مجتهدى تيزبين و ژرف انديش بود و بر مسايل و مبانى فقهي چنان تسلط داشت كه گويى تمام قواعد فقهى فراروى اوست. گرچه اراك و حوالى آن هيچ وقت بدون مجتهد نبود، ولى مراجعات عمومى مردم به آن بزرگوار ـ جهت استفتاء در عبادات، معاملات، دعاوى خصوصى و مخاصمات ـ بيش از ساير علما بود. از مجموعه جواب‌هايى كه وى به سؤالات فقهى مردم داده است، مي‌توان به وضوح فهميد كه او پناه علمى و مشكلاتى شرعى و حافظ حقوق مردم، به ويژه محرومين و مظلومين بوده است . آيةالله اراكى فرمود: مرحوم آقا نورالدين در هيچ مسأله‌اى محتاج به مراجعه كتاب نبود. اين همه استفتائات كه مي‌آوردند، يك دفعه نشد كه بگويد كتاب را بياوريد ببينم. قلمدان حاضر بود و جواب را فورى مي‌نوشت، تمام، حاضر جواب بود.
آيةالله العظمى اراكى فرمود: شخصيت آقا نورالدين چنان بود كه علماى زمان خويش و حتى مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائرى ( كه به دعوت حاج آقا محسن عراقي – عموي بزرگوار آقانورالدين – به اراك دعوت شده بودند و بعد از آقا نورالدين رياست مدرسه علميه سپهداري اراك را عهده دار شدند . ) را تحت الشعاع قرار داد. از قم، عده‌اى شيفتة معرفت و ديانت به خدمتش آمدند و اظهار نمودند: اين شهر مركزيت دارد، ولى آن طور كه شايسته آن است، از يك مركز علوم دينى منسجم، گسترده و جامع برخوردار نيست. شما براى رفع اين كاستي، به قم تشريف‌فرما شويد و اين كمبود را ترميم نماييد. آقا نورالدين پاسخ مي‌دهد: من معذورم، امّا كسى را براى شما مي‌فرستم كه از عهدة اين كار برآيد و سپس مرحوم آيةالله شيخ عبدالكريم حائرى را فرستاد. حتى بودجة اولية تأسيس حوزة علمية قم را به آقا نورالدين نسبت مي‌دهند، به اين شرح كه هر چه گندم در اختيار آقا بوده، دستور مي‌دهد در شهر كاشان به فروش برسانند و پولش را در اختيار حاج شيخ عبدالكريم قرار دهند تا در راه اندازي اين كار خطير و مقدس، توقف و خللى پيش نيايد . از برخي شاگردان شاخص آقا نورالدين مي توان به آقايان ذيل اشاره كرد :
1 - آيةالله العظمى محمد علي اراكي.

2 - آيةالله حاج شيخ عبدالنبى عراقي.

3 - محمد تقى بروجردي: نويسندة «العشرات »

4 - آقا شيخ رضا نوري.

5 - شيخ ذبيح الله ارضي.

6 - ابراهيم دهگان.

7 - ميرزا مهدى بروجردي.

8- ميرزا عبدالحسين صاحب الدارى بروجردي.

9 - شيخ حسين عرب انجداني.
آيةالله آقا نورالدين اوصاف و خصايص والاى مكتبى را با تهجّد، مراقبت و كششى پي‌گير، با جان خويش آميخت. كسانى كه شبهاى راز و نيازيش را ديده بودند، مي‌گفتند: « از نيمه‌هاى شب تا فجر صادق پيوسته در حال گريه و زارى بود، شخصى به نام آقا سيد محمود خوانساري، از اهل منبر، طالب شد كه او را ببيند، چون صداى العفو العفو ايشان توى كوچه مي‌آمد و مردم از معابر حوالى خانه‌اش، اين حالات رامي‌شنيدند؛ اين آقا خواست نماز شب خواندن آقا نورالدين را ببيند. يكى از شب‌هاى ماه مبارك رمضان بود و آن مرحوم عدّه‌اى از جمله آقا سيد محمود خوانسارى را براى افطار دعوت كرد. وى مي‌گويد: وقتى افطار به پايان رسيد و همه رفتند، من نشستم، آقا نورالدين ديد من بلند نمي‌شوم، به خدمتكارش گفت: دو تا رختخواب بياور. يك رختخواب خودش داشت، يكى را هم براى من آوردند. من نخوابيدم، مي‌خواستم سحر ايشان را ملاحظه كنم. سحر كه فرا رسيد، ديدم از جاى خويش برخاست و رفت بيرون، وضو گرفت و مشغول نماز شد. وقتى كه به العفو رسيد، مشاهده كردم چنان گريه بر او مستولى گرديد كه چندين دفعه گلوگير شد. فكر مي‌كرد من خوابم . »
او به كارگزاران حكومتى اعتناء نمي‌كرد، ملاك و معيار برترى افراد را خداترسى و تقوا مي‌دانست، با همة مردم به صورت برابر برخورد مي‌نمود و همه را به ديده احترام مي‌نگريست. اين شيوه، خلق و خوى اجداد طاهرينش را در اذهان تداعى مي‌كرد.
آقا نورالدين به دليل كمالات معنوى و پيمودن مسير حق و انس با مردم، پايگاه اجتماعى مهمى در اراك و توابع استان مركزى به دست آورد و اقشار گوناگون مردم، تكريم وى را وظيفة خود مي‌دانستند.
مردم از شدت علاقه‌اى كه نسبت به وى داشتند، تا مدتها بعد از ارتحالش، تصويرش را در خانه‌هاى خود نگاه مي‌داشتند و پس از نماز صبح بر آن بوسه مي‌زدند .
به دليل همين پايگاه مردمى و مذهبى خاصى كه آقا نورالدين داشت، سران دولتى و نظامى وقت دربارة اصلاح امور اراك، در تنگناها به او رجوع مي‌كردند و اگر مي‌خواستند براى حفظ امنيت و ثبات شهر، مردم را به همكارى فرا بخوانند، از نفس گرم و مؤثر اين مجتهد والا مقام استمداد مي‌طلبيدند.
آقا نورالدين مرجع دينى مردم اراك بود. مردم به او عشق مي‌ورزيدند. او ساليان دراز به ارشاد مردم و حلّ مشكلات آنان مشغول بود و سرانجام در روز جمعه هفتم رجب سال 1341 هـ . ق به سوى سراى جاويد شتافت و در جوار قدسيان و عرشيان آرام گرفت. پيكر پاكش با شكوه تشييع و به سوى قبرستان اراك انتقال داده شد تا بر حسب وصيت خودش، در منتهى اليه آن، در زمين‌هاى بياض دفن گردد.
احساساتى كه مردم اراك در سوگ او از خود بروز ‌دادند، در ارتحال هيچ شخصى ديده نشده بود . عزاداري مردم تا دو ماه بعد از رحلت او ادامه يافت، كه نشانگر محبوبيت فراوان او نزد مردم است .
آيت الله العظمي اراكي ذكر مي كنند : « حاج آقا نورالدين در پايان عمر شريفش، به مرض سختى مبتلا شده بود، روزى به ديدارش رفتم، ولى ديدم چشم او باز نمي‌شود. از ايشان عيادت كردم و بازگشتم و فرداى آن روز ايشان به رحمت خدا رفت و به تشييع جنازة او رفتم. تمام شهر تعطيل و مردم و دستجات عزادار بر سرو سينه زنان در اين مراسم حاضر شده و سوگوارى مي‌نمودند. در اين ميان به پزشك معالج ايشان كه شب را تا سحر نزد آقا مانده بود، برخورد كرديم. او گفت: پس از آن كه شما رفتيد، دو ساعت بعد از نيمه شب، ديدم چشمها را گشود و رنگ رخسارش كمى به حالت طبيعى برگشت و نشست؛ مثل اين كه در اطرافش كسانى هستند، دستها را روى سينه گذارد و به دور اتاق اشاره مي‌نمود و خوش آمد مي‌گفت و سلام مي‌كرد و بعد از اين حالت خوابيد و شهادتين گفت و به لقاء الله پيوست.»
«كربلايي جعفر بار فروش» با كمك مردم نيكوكار اراك، بقعه‌اى بر مزار آقا نور الدين احداث كرد كه در سال 1392 هـ . ق با يارى هيأت امنا و افراد خيّر، تعميرات اساسى شامل آينه كارى و تعويض ضريح در آن صورت گرفت. به سعى و اهتمام سيد ضياء جوادپور بازسازى مقبره اين مجتهد بزرگوار در سال 1351 هـ . ش شروع شد و در سال 1358 خاتمه يافت.

توضیحات از وبلاگ : http://shia-arak.blogfa.com

 
 

Things you can do from here:

 
 

هیچ نظری موجود نیست: