۱۳۸۸/۱۰/۰۸

قابل توجه فرشته ها، لطفا بهشون بر نخوره

 اين مطلبي است از کتاب هبوط دکتر شريعتي يک طنز تلخ در عين حال زيبا و کمي هم خنده دار:

 

"اين فرشته ها که احساس ندارند، شعور ندارند، اينها یک مشت عمله اند که کنتراتي کار ميکنند،تقلبي کار ميکنند! سر عمله شان شيطان است. درست است که ظاهرا همه مطيع خداوندی خدايند و براي او کار ميکنند، اما پنهاني دست همه شان در دست شيطان است، همه در بيعت اويند، عرضه اش را نداشتند که مثل اوعصيان کنند، اگر نه مي کردند و مي کنند!!! بهترين فرشته ها همان شيطان بود! مرد و مردانه ايستاد و گفت: «نه،سجده نمي کنم،تو را سجده مي کنم اما اين آدمکهاي کثيفي را که از گل متعفن ساخته اي، اين موجود ضعيف و نکبتي را که براي شکم چراني اش، خدا و بهشت و پرستش و عظمت و بزرگواري و آخرت و حق شناسي و محبت و همه چيز و همه کس را فراموش مي کند، براي يک شکم انگور يا خرما يا گندم، گوسفند وار پوزه اش را به زمين فرو مي برد و چشم اش را بر آسمان و بر تو مي بندد سجده نمي کنم، اين چرند بد چشم شکم چران پول دوست کاسب کار پست را سجده کنم؟ کسي را که به خاطر تو، براي نشان دادن ايمان و اخلاص اش به تو ، يک دسته گندم زرد و پوسيده را به قربانگاه مي آورد؟ او را که برادرش را ميکشد...؟ چه مي دانم؟ شايد اين فرشته هايي که اين شبه آدم را درست مي کنند، واقعا غرض خاصي هم نداشته باشند واقعا با همکار و هم قطار سابقشان، هم دست و هم داستان نباشند، ولي حداقل اين هست که اگر هم توطئه اي در کار نباشد ، اينها کنتراتي کار مي کنند، تقلبي کار ميکنند يا خدا روزمزدشان نکرده، کارمزدي کار ميکنند، يعني هر رأس آدم که بسازند، مثلا يک قران مزدش را مي گيرند. يک قران؟ چه خبر است؟ چهار پول ، نيم عباسي ،يک غاز. اين است که تمام هم و غمشان زياد درست کردن است، بالا بردن سطح توليد است! من از روي همين آدم هايي که درست مي کنند و هر روز ، خر در خروار هي مي دهند بيرون ،فهميدم که آنها کارمزدي اند، تقلب مي کنند، حتي توي همين لجن و گل و لاي هم، جنس آشغال مي زنند، از مايه ي روح و احساس و عقل و زيبايي مي دزدند، کش مي روند و ريشه و پي و چربي و روده و شکمبه پر شده و استخوان و پوست و پشم و قازوراتش را زيادتر مي کنند. حتي بعضي را همين جوري نيمه کاره مي دهند بيرون! هنوز اعضاي يدکي اش را درست به هم نبسته اند و جوش نداده اند و پيچ و مهره هايش را سفت نکرده اند، ول ميکنند روي زمين، به قدري آنجا سرشان شلوغ و حواس شان پرت است و از روي بي اعتنايي و سهل انگاري و دستپاچگي کار ميکنند، که گاهي اصلا اسباب و لوازم آدم ها را عوضي مي بندند. مثلا زباني را که براي يک آدم حسابي ساخته اند و مال يک شخص شرافتمند و خوش سخن است ميگذارند توي دهان يک دزد قالتاق پاچه ورمال!!چشم و لب و ماسک صورت را براي يک تيپ معصوم دوست داشتني پر محبت و صميمي و فداکار ساخته بودند،ميکشند به کله ي يک رند هفت خط بدکاره ي رذل! گاهي دل و دماغ يک غلام ، برده ، کنيز و نوکر يا گاهي حتي از حيوانات مثل دل و دماغ خوک يا جغد يا سگ يا مار يا گاو يا الاغ يا روباه يا گرگ يا عنتر يا بوقلمون يا موش يا جغد يا شتر يا شتر-گاو-پلنگ و... را همين جور چشم بسته و شانسي، مي چپانند توي اندام يک آقا ، يک خانم ، يک شخصيت بسيار برجسته،محترم،دانشمند... نمي دانم !گاهي فکر مي کنم شايد شوخي هم ميکنند. خودشان هم از اين کار يکنواخت و خسته کننده يي که بيش از پانصد هزار سال است،از آدم نئاندرتال تا فيلدمارشال و از يأجوج و ماجوج تا آنگلوساکسون و از آدم هاي ميمون نماي عهد بوق تا ميمونهاي آدم نماي عصر برق ، فرقي نکرده و بلکه افتضاح تر هم شده است، حوصله شان سر مي رود و گاه براي تفريح خاطر و خنده و شوخي و رفع ملالت چنين کار بي ثمري ، جوک هاي با مزه اي مي سازند............ "

دکتر شريعتي

 


۴ نظر:

علي گفت...

ارزشش را داره علي جان

زینب سادات گفت...

سلام
چه جالب بود !
هیچ وقت نشنیده بودم ! یعنی زیاد از شریعتی نمیدانم !
فکر کردم از خودتان است !
جالب بود !

ناشناس گفت...

سلام
هبوط رو من با مكافات و بدن درد زياد ولي يه روزه خوندم .

علی شریفی گفت...

سلام
انشاءالله که به قصد رکورد زدن نخوندین!
شوخی کردم می دونم که این کتاب رو وقتی کسی میشینه پاش به این راحتی نمی تونه بلند شه تا تمومش نکرده!