۱۳۹۰/۰۷/۰۶

اگر شیخ ابوالحسن خرقانی هم در ترکیه بود شاید بهتر مورد استقبال قرار می گرفت

جناب شیخ ابوالحسن خرقانی اگر بالاتر از جناب مولانا نباشند پایین تر نیستند

متاسفانه در کشور ما این مرد بزرگ که در گوشه و کنار آثار مولانا بارها و بارها به صورت مستقیم

و غیر مستقیم به او اشاره شده شناخته شده نیست ، این مرد بزرگ یکی از اقطاب دوره ی خود بوده

و خورشید وار به اطراف نور افشانی می کرده ..
زمانی شیخ الرئیس ابوعلی سینا به دیدن او می رود و شدیدا تحت تأثیر ایشان قرار می گیرد ، داستان

این ملاقات به صورت غیر مستقیم در مثنوی معنوی و با اشاره های مستقیم در سایر آثار جناب

مولانا بیان شده است ..
وقتی که ابوعلی سینا به خرقان می رسد ، جویای منزل شیخ ابوالحسن خرقانی می گردد تا به منزل

ایشان می رسد ، بعد همسر جناب شیخ می آید جلوی در و کلی بد و بی راه نثار شیخ ابوالحسن

خرقانی می کند و می گوید این کسی که تو عارفش می خوانی اصلا دین ندارد ، اصلا خدا نمی

شناسد ، اصلا آدم خوبی نیست ..
خلاصه آنقدر می گوید که ابوعلی سینا تصمیم می گیرد آن زن را بکشد و شیخ را از دست آن همسر

بد اخلاق نجات دهد و در عوض خودش قصاص گردد ..
بعد به خود می گوید : حتما حکمتی هست که جناب شیخ ابوالحسن خرقانی با این همسر بد خلق زندگی می کند ..
خلاصه بدون عکس العملی از منطقه دور می شود و سراغ شیخ را همچنان می گیرد به او می گویند شیخ به بیابان های اطراف می رود و بوته ی خار می چیند که برای فروش به شهر بیاورد ، ابوعلی سینا هم به دنبال شیخ حرکت می کند تا به بیشه ای می رسد که ناگهان از تعجب خشکش می زند ..
می بیند جناب شیخ بر شیری سوار شده و از ماری به عنوان شلاق استفاده می کند
شیخ ابوالحسن خرقانی به نزد ابوعلی سینا می آید و به فراست سوالی که در ذهن اوست می خواند و پیش از آنکه ابوعلی سینا سوال کند در پاسخ می گوید:
این که می بینی خداوند شیر را رام من کرده است به واسطه ی صبری است که بر بد اخلاقی همسرم به جا آورده ام ..

صد سال قبل از ولادت ابوالحسن خرقانی ، شیخ بایزید بسطامی مژده ی ولادت او را اعلام کرد

اگر آرامگاه این دو بزرگوار هم در ترکیه بود مطمئنا هم اکنون زائرین به تعداد زائران آرامگاه جناب مولانا برخوردار بودند و چه بسا اگر ترکیه ای ها اعلام می کردند ابوالحسن خرقانی و بایزید بسطامی هم اهل ترکیه هستند آن وقت بود که کلی هم غیرتی می شدیم ولی الان قدرشان را نمی دانیم.

https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEhFEAmLC1KAUSauomnAJgilEHAt1ZQrd7xCrEXjMwAK_BWCb0_NRIw5x10A9lEia8wPiGiQR5vv-o9O3BWmGii5BbPu-Od9niMHq_fb4L-e3ligg-1CpBp0ObaKytmPmX4q7Z3goQL5LrI/s1600/DSCF6349_resize-719500.JPG

یادگاری از سفر در مسیر جنگل ابر از شاهرود به شیرین آباد و زیارت قبور مطهر دو عارف فرزانه

فایل مسیر جنگل ابر و آبشار

مسیر جی پی اس و گوگل ارث

جای دوستان خوبم خالی بود

امیدوارم حوصله پیدا کنم گزارشش برنامه رو هم بنویسم

۱۳۹۰/۰۷/۰۵

غزل دکتر و شیخ و صوفی و ...

.
خوبرویان زلف مشکین را پریشان کرده اند
آبروی مشک را با خاک یکسان کرده اند
گوشه چشمی ز ملک حسن خود بنموده اند
ملک دل ها را به غارت داده ویران کرده اند
با زره پوش از خم زلف مسلسل خلق را
فرقه ای را کشته جمعی را پریشان کرده اند
از هواپیمای حسن و از شکاری های ناز
ماه رویان قلب عالم را هراسان کرده اند
ساقیا بر شیخ و صوفی صافی وحدت بیار
تا پدید آید هر آن رازی که پنهان کرده اند
داد از این صورت پرستان کز ره جهل و غرور
ریش و کفشی را دلیل علم و ایمان کرده اند
قوم نا درویش دون هم جای تهذیب و صفا
تار مویی را نشان فقر و عرفان کرده اند
دکتر و صوفی و شیخ و محتسب هر چار مست
گوییا این ملک وقف می پرستان کرده اند
آب کی نوشم من از مرداب یونان و فرنگ
تا نصیب من ز قرآن آب حیوان کرده اند
چون الهی پایه کاخ ستمکاری فناست
بد سکالان خویشتن را خانه ویران کرده اند

دیوان مرحوم حکیم مهدی الهی قمشه ای – صفحه 414
.

۱۳۹۰/۰۷/۰۴

دکتر بازی

 دکتر بازی
خاک ایران یکسر از دکتر پر است
هرکه دکتر نیست نانش آجر است
ملک ایران سرزمین دکتران
این‌قدر دکتر نباشد در جهان
شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دک
کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دک
عابران هر خیابان دکترند
دانه‌های برف و باران دکترند
هم وزیران هم مدیران دکترند
بیشتر از نصف ایران دکترند
هرکه پستی دارد اینجا دکتر است
دیپلم ردی‌ست، اما دکتر است
هرکه شد محبوب از ما بهتران
هرکه شد منصوب بالا دکتر است
هرکه رد شد از در دانشکده
یا گرفته دکتری، یا دکتر است
شعر نو مدیون دکترها بوَد
تو ندانستی که نیما دکتر است؟ 
شاعر تیتراژهامان دکتر است
مجری اخبار سیما دکتر است
آن‌که مثل آفتاب نیمه‌شب
سر زد از صندوق آرا دکتر است
شاد باش ای دکتر آرای ما
دکترای جمله دانش‌های ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
دکترایت نخوت و ناموس ما
در جهانی که پر است از نابغه
دکتری چندان ندارد سابقه
بی‌سبب افسرده‌ای، غم می‌خوری
سرزمین ماست مهد دکتری
خط‌مان وقتی شبیه میخ بود
ای‌بسا دکتر در آن تاریخ بود
این‌همه آدم که در عالم نبود
آدمی کم بود و دکتر کم نبود
من نگویم، شاعران فرموده‌اند
رخش و رستم هردو دکتر بوده‌اند
گرچه باشد قصه‌ها پشت سرش
دکتری دارند ملا و خرش
شاعران از رودکی تا عنصری
بی‌گمان دارند هریک دکتری
شعله‌های عشق چون گر می‌گرفت
آتشی در خیل دکتر می‌گرفت
عشق با دکتر نظامی قصه‌گو
عشق با دکتر سنایی رازجو
عارف شوریده دکتر مولوی
نام پایان‌نامه او مثنوی
حافظ و سعدی و خواجو دکترند
سروقدان لب جو دکترند
وحشی و اهلی و صائب دکترند
تاجر و دهقان و کاسب دکترند
عالمان را خود حدیثی دیگر است
حجت‌الاسلام دکتر بهتر است
بحث‌های جعل مدرک نان‌بری‌ست
بهترین سرگرمی ما دکتری‌ست
عده‌ای مشغول دکترسازی‌اند
عده‌ای سرگرم دکتر‌بازی‌اند

۱۳۹۰/۰۶/۳۱

طبق قانون امروز ساعت تغییر کرده اشتباه نرید سر کار

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=90837
ساعت رسمي كشور هر سال در ساعت 24 روز اول فروردين ماه يك ساعت به جلو كشيده و در ساعت 24 روز سي ام شهريور به حال سابق برگردانده مي شود.

۱۳۹۰/۰۶/۲۸

جنگل نوردی زنجان فومن آببر گشت رودخان

مسیرهای جنگل نوردی
 gps جی پی اس و گوگل ارث مسیر زنجان فومن ، طارم گشت رودخان آببر
مسیرها شاید کامل نباشن ولی راهگشا هستند و مفید
در ضمن در منطقه چشمه ی آب خیلی کم هست
در این دو نقطه 2 چشمه ی آب قرار گرفته
cheshme zanjan abbar

37.075145, 49.076960

37.103884, 49.099856

۱۳۹۰/۰۶/۲۳

راز و نیازی زیبا از سعدی

راز و نیازی زیبا از سعدی

یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا
یارب به صدق سینهٔ پیران راستگوی
یارب به آب دیدهٔ مردان آشنا
دلهای خسته را به کرم مرهمی فرست
ای نام اعظمت در گنجینهٔ شفا
گر خلق تکیه بر عمل خویش کرده‌اند
ما را بسست رحمت وفضل تو متکا
یارب خلاف امر تو بسیار کرده‌ایم
و امید بسته از کرمت عفو مامضی
چشم گناهکار بود بر خطای خویش
ما را ز غایت کرمت چشم در عطا
یارب به لطف خویش گناهان ما بپوش
روزی که رازها فتد از پرده برملا
همواره از تو لطف و خداوندی آمدست
وز ما چنانکه در خور ما فعل ناسزا
عدلست اگر عقوبت ما بی‌گنه کنی
لطفست اگر کشی قلم عفو بر خطا
کردی تو آنچه شرط خداوندی تو بود
ما در خور تو هیچ نکردیم ربنا

الهی ...

الهی به مستان میخانه ات
به عقل آفرینان دیوانه ات

به مستان افتاده در پای خم
به رندان پیمانه پیمای خم

که خاکم گل از آب انگور کن
هوسهای من آتش طور کن

الهی به آنان که در تو گمند
نهان از دل و دیده مردمند

به خم خانه وحدتم راه ده
دل زنده و جان آگاه ده

میی ده که چون ریزمش در سبو
برآرد سبو از دل آواز هو

می معنی افروز و صورت گداز
همه گشته معجون ناز ونیاز

پریشان دماغیم ساقی کجاست
شرابی زشب مانده باقی کجاست

می کو مرا وا رهاند زمن
زآئین کیفیت ما ومن

دماغم زمیخانه بوئی شنید
حذرکن که دیوانه هوئی شنید

مغنی نوای طرب ساز کن
دلم تنگ شد مطرب آواز کن

به میخانه آی و صفا را ببین
ببین خویش را و خدا را ببین

به رندان سرمست آزاده دل
که هرگز نرفتند جز راه دل

تو در حلقه می پرستان در آی
که چیزی نبینی به غیر از خدای

بزن هر قدر خواهیم پا به سر
سر مست از پا ندارد خبر

الهی به جان خراباتیان
کز این محنت هستیم وارهان

رضی الدین آرتیمانی

۱۳۹۰/۰۶/۲۲

گاهی به یک خروش

نومید هم مباش که رندان جرعه نوش
گاهی به یک خروش به منزل رسیده اند

شاید مصداقش رسول ترک باشه

مسیر صعود تا نزدیک قله و مسیری که صعود نشد

مسیر از گوسفند سرا تا همونجایی که زیر قله برگشتم حدودا 340 متر تا قله مونده از نظر ارتفاعی هم نزدیک 200 متر زیر قله به حساب میاد 


این هم عکسایی که البته فکر کنم بیشتر دوستان قبلا دیدنشون

یک داستان عبرت انگیز

جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت
                     جانی وحشت زده شد...لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم کرد. وقتی سرشو بلند کرد دید که خواهرش همه چیزو ... دیده ... ولی حرفی نزد.
                    مادربزرگ به سالی گفت " توی شستن ظرفها کمکم کن" ولی سالی گفت: " مامان بزرگ جانی بهم گفته که میخواد تو کارای آشپزخونه کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟" ... جانی ظرفا رو شست
                    
                    بعد از ظهر اون روز پدربزرگ گفت که میخواد بچه ها رو ببره ماهیگیری ولی مادربزرگ گفت :" متاسفانه من برای درست کردن شام به کمک سالی احتیاج دارم" سالی لبخندی زد و گفت:"نگران نباشید چونکه جانی به من گفته میخواد کمک کنه" و زیر لبی به جانی گفت: " اردکه رو یادت میاد؟"... اون روز سالی رفت ماهیگیری و جانی تو درست کردن شام کمک کرد.
                    چند روزی به همین منوال گذشت و جانی مجبور بود علاوه بر کارای خودش کارای سالی رو هم انجام بده. تا اینکه نتونست تحمل کنه و رفت پیش مادربزرگش و همه چیز رو بهش اعتراف کرد. مادربزرگ لبخندی زد و اونو در آغوش گرفت و گفت:" عزیزدلم میدونم چی شده. من اون موقع کنارپنجره بودم و همه چیزو دیدم اما چون خیلی دوستت دارم بخشیدمت. من فقط میخواستم ببینم تا کی میخوای به سالی اجازه بدی به خاطر یه اشتباه تو رو در خدمت خودش بگیره!"
                    
                    ****************************** **
                    
                    گذشته شما هرچی که باشه، هرکاری که کرده باشید.. هرکاری که شیطان دایم اون رو به رختون میکشه ( دروغ، تقلب، ترس، عادتهای بد، نفرت، عصبانیت، تلخی و...) هرچی که هست... باید بدونید که خدا کنار پنجره ایستاه بوده و همه چیز رو دیده. همه زندگیتون، همه کاراتون رو دیده. اون میخواد که شما بدونید که دوستتون داره و شما رو بخشیده... فقط میخواد ببینه تا کی به شیطان اجازه میدید به خاطر این کارا شما رو در خدمت بگیره!
                    بهترین چیز درباره خدا اینه که هر وقت ازش طلب بخشایش میکنید نه تنها میبخشه بلکه فراموش هم میکنه.
                    همیشه به خاطر داشته باشید:
                    *خدا پشت پنجره ایستاده*

داستانی از مثنوی

یک نفر شب ها ذکر الله می گفت و از این ذکر دهن خودش رو شیرین می کرد
یک شب شیطان آمد و بهش گفت:
این همه الله که می گی آخه حتی تا حالا یک جواب شنیدی؟
آخه برای چی خودت رو اینقدر سبک می کنی؟!

اون شخص هم دلش بدجوری شکست و با گریه خوابید
توی خواب حضرت خصر رو دید و به آن جناب گفت:
هرچی الله می گم هیچ لبیک و اجابتی نمی شنوم ، می ترسم ازاینکه مطرود شده باشم ..

بعد حضرت خضر سر اون شخص رو گرفت توی بغلش و:
"گفت آن الله تو لبیک ماست 
وان نیاز و درد و سوزت پیک ماست
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیکهاست"

۱۳۹۰/۰۶/۲۰

روستای دو خواهران و چشمه ای گوارا

چشمه ی دو خواهران

منطقه ای بسیار دیدنی که البته کمی جاده آن نا مناسب است با چشمه ای جوشان از دل کوه و بسیار گوارا و زیبا

متاسفانه اهالی این روستا یک سال است که به صورت کامل منطقه را ترک کرده اند


یک سری عکس از روستای دو خواهران


۱۳۹۰/۰۶/۱۹

هر دو بر من مسکین حرام است

.
ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
.

چرا افسردگی در میان مردان کمتر است؟

Men Are Just Happier People --
مردان اصولا آدم های شادتری هستند
What do you expect from such simple creatures?
از موجودی به این سادگی چه انتظاری داری؟
Your last name stays put.
نام خانوادگی تو باقی می ماند
The garage is all yours.
تمام فضای گاراژ به تو تعلق داره
Wedding plans take care of themselves.
برنامه ریزی برای عروسی خود بخود انجام میشه
Chocolate is just another snack.
شکولات هم یک خوردنی دیگه ست
You can be President.
می تونی رئیس جمهور بشی
You can never be pregnant.
هرگز حامله نمیشی
You can wear a white T-shirt to a water park.
برای رفتن به پارک آبی می تونی تی شرت سفید بپوشی
You can wear NO shirt to a water park. برای رفتن به پارک آبی می تونی اصلا هیچی نپوشی
Car mechanics tell you the truth.
مکانیک اتومبیل به شما راست میگه
The world is your urinal.
تمام دنیا آبریزگاه توست
You never have to drive to another gas station restroom because this one is just too icky.
مجبور نیستی مصافت زیادی تا پمپ بنزین بعدی رانندگی کنی به این دلیل که دستشوئی این یکی خیلی کثیفه
You don't have to stop and think of which way to turn a nut on a bolt.
مجبور نیستی برای اینکه بدونی مهره رو از کدوم طرف روی پیچ بچرخونی مدتی فکر کنی
Same work, more pay.
کار یکسان، درآمد بیشتر
Wrinkles add character.
چین و چروک به تو شخصیت میده
New shoes don't cut, blister, or mangle your feet.
کفش نو پای تو رو زخم نمی کنه،

One mood all the  time.
می تونی همیشه یک حالت داشته باشی

Phone conversations are over in 30 seconds flat.
مکالمه تلفنی تو فقط سی ثانیه طول می کشه
You know stuff about tanks.
خیلی چیز درباره مخزن آب توآلت می دونی
A five-day vacation requires only one suitcase.
برای 5 روز مرخصی فقط به یک چمدان احتیاج داری
You can open all your own  jars.
خودت می تونی در تمام بطری ها رو باز کنی
You get extra credit for the slightest act of thoughtfulness.
با کوچکترین کار متفکرانه اعتبار زیادی کسب می کنی
If someone forgets to invite you,
He or she can still be your friend.
اگر کسی فراموش کرد تو رو دعوت کنه
چه زن و چه مرد، بازم دوست تو باقی می مونه

Three pairs of shoes are more than enough.
سه جفت کفش به سرت هم زیاده
You almost never have strap problems in public.
هرگز در اماکن عمومی مشکلی با بند لباس زیر نداری
You are unable to see wrinkles in your clothes.
تو قادر به دیدن چروک لباست نیستی
Everything on your face stays its original color.
 هرچیزی روی صورت تو همیشه به رنگ طبیعی باقی می مونه
The same hairstyle lasts for years, maybe decades.
یک مدل مو برای سالها، و یا ده ها سال کافیه
You only have to shave your face and neck.
تو فقط باید موهای صورت و گردنت رو بتراشی

You can play with toys all your life.
در تمام عمر می تونی با اسباب بازی بازی کنی
One wallet and one pair of shoes -- one color for all seasons.
یک کیف پول و یک جفت کفش....و یک رنگ برای تمام فصلها کافیه

You can 'do' your nails with a pocket knife.
می تونی با چاقوی جیبی ناخن هات رو تمیز و مرتب کنی
You have freedom of choice concerning growing a mustache.
برای سبیل گذاشتن اختیار تام داری
. You can do Christmas shopping for 25 relatives
On December 24 in 25 minutes.
می تونی برای 25 نفر از بستگان روز 24 دسامبر در عرض 25 دقیقه هدیه بخری
No wonder men are happier.پس عجیب نیست که مردها شادتر هستن
send this to the women who can handle it
این ایمیل رو برای خانمهایی که طاقتشو دارن بفرست
And to the men who will enjoy reading it.
و به آقایانی که از خواندنش کیف می کنن

  Men Are Just Happier People
مردان همینجوری شادتر هستن



نتیجه بی حوصلگی معمار روی کاشی کاری یک مسجد در ...


۱۳۹۰/۰۶/۱۶

پیدا شدن فساد در دریا و خشکی

به سبب آنچه دستهاى مردم فراهم آورده، فساد در خشكى و دريا نمودار شده است، تا [سزاىِ‏] بعضى از آنچه را كه كرده‏اند به آنان بچشاند، باشد كه بازگردند.
روم (41)

۱۳۹۰/۰۶/۱۵

توصیه های یک پلیس

                            توصیه های یک پلیس...
                            براي امنيت شخصي...
                            
                            1- قویترین قسمت بدن شما آرنجتان  میباشد...
                            در صورتیکه به اندازه کافی به شخصی نزدیک هستید که بتوانید از آرنجتان استفاده نمایید، این کار را انجام دهید...
                            2- در صورتیکه دزدی از شما کیف پولتان را خواست، آن را به او تحویل ندهید
                            کیف را به سمتی دور، ترجیحا در حیاط منزل مجاور پرتاب کنید...
                            ممکن است این شانس وجود داشته باشد که دزد به کیف شما بیش از خود شما علاقه نشان دهد و به سمت کیف برود در این لحظه شما فرار کنید...
                            3- در صورتیکه شما را داخل صندوق ماشین انداخته اند چراغ های عقب را در آورید...
                            و دستتان را از سوراخ بیرون برده، دیوانه وار آن را تکان دهید راننده شما را نمیبیند،...
                              اما سایرین میبینند. این کار جان افرادی ر نجات داده است...
                            4-   خانم ها معمولا عادت دارند که هنگامیکه پس از خرید یا کار وارد اتومبیل خود می شوند...
                            در آن بنشینند و کارهای دیگر انجام دهند ممکن است کسی شما را زیر نظر داشته باشد...
                            و در یک فرصت مناسب از در سمت پیاده رو وارد اتومبیل شده اسلحه یا چاقویی را به طرف شما بگیرد و به شما گوید که به کجا بروید و حوادث ناگوار بعدی به وقوع بپیوندد.
                            به محض اینکه وارد خودرو شدید، درها را قفل کرده و محل را ترک کنید اگر هنگامیکه سوار خودرو شدید،...
                            شخص دیگری نیز در اتومبیل بود و اسلحه ای را به سمت شما نشانه رفت متوقف نشوید...
                            تکرار میکنم اتومبیل خود را متوقف نکنید به جای ترمز کردن،...
                            پای خود را بر روی گاز فشار دهید و با سرعت به چیزی بکوبانید که ماشین خرد شود ...
                            كمربند ايمني و يا کیسه هوا جان شما را نجات خواهد داد...
                            و اگر دزد دیگری در صندلی عقب نشسته باشد به محض برخورد ماشين با مانع...فرار کنید،
                            كه فرار كردن بهتر از این است جسد شما را در جایی پیدا كنند...
                            5- چند نکته هنگام سوار شدن به ماشین در یک پارکینگ مسقف یا سرپوشیده:
                            حواس خود را جمع کنید. اطراف خود، درون ماشین و صندلی عقب را نگاه کنید ...
                            زمین سمت پیاده رو را نگاه کنید... اگر ماشین شما در کنار یک ون بزرگ پارک است...
                            از در سمت پیاده رو سوار اتومبیل شوید بیشتر قاتل های زنجیره ای
                            قربانیان خود را در حالیکه می خواهند سوار ماشین شوند به داخل ون میکشند...
                            به ماشینی که در سمت خیابان و یا پیاده رو، نزدیک ماشین شما پارک است نگاه کنید...
                            اگر مردی تنها در صندلی ای که نزدیک ماشین شما است، نشسته است به عقب برگردید و با یک نگهبان یا پلیس به ماشین خود نزدیک شده و سوار شوید...
                            6- همیشه از آسانسور به جای پله استفاده نمایید...
                            راه پله ها مکان هایی ترسناک برای تنها بودن هستند و بخصوص در شب مکان های خوبی برای انجام جنایت و زورگیری می باشند...
                            7- در صورتیکه شخصی اسلحه دارد و شما از او فاصله بيش از سه متر دارید يقينا بهتر است كه بدوید...
                            شخص مهاجم فقط مي تواند بدون دقت به شما شلیک کند ...
                            در حالیکه شما یک هدف متحرک هستید، احتمال اینکه تیر به شما بخورد 4 درصد است...
                            و همچنین به احتمال زياد محلی از بدن که مورد اصابت گلوله قرار میگیرد، یکی از اعضاي حیاتی بدن شما نیست... ترجیحا به صورت زیک زاگ بدوید...
                              8- خانم ها معمولا تلاش می کنند که عاطفي و دلسوز و شفیق باشند ...
                            اينطور زنانه و لطيف كه تابحال رفتار داشته ايد و با اين شرايط خاص متفاوت برخورد كنيد...!
                            براي همه كس اينطور نرم رفتار كردن اشتباه است و دیگر بس است...!!! 
                              این رفتار ملايم ممکن است به شما صدمه زده و یا حتی به کشته شدنتان منجر شود...
                              رهبر باندی که یک قاتل بود و قتل های زنجیره ای انجام میداد مردی خوش تیب و با سواد بود. از حس شفقت زنان سوء استفاده میکرد : با عصایی در دست لنگان لنگان راه میرفت و برای سوار شدن به اتومبیل خود درخواست کمک میکرد . ..
                            9- نکته امنیتی دیگر:
                            شخصی به من گفت که دوستش صدای گریه یک بچه را شب هنگام در راهرو آپارتمان شنیده است...
                             و بدلیل اینکه دیر وقت بوده به پلیس زنگ زده است... او فکر میکرد که این عجیب است...
                            پلیس به او گفت: هرکاری که میکنی، در را باز نکن... زن گفت که این مانند صدای یک بچه است که انگاراز پنجره به بیرون خزیده و ممکن است وارد خیابان شود... او نگران بچه است...
                            پلیس گفت، یکی از واحدهای اعزامی ما در راه است... هر کاری که میکنی، در را باز نکن!...
                            پلیس به او گفت که آنها فکر میکنند که یک قاتل قتل های زنجیره ای صدای یک بچه را ضبط کرده است و با استفاده از آن زنان را با فکر اینکه کسی یک بچه آنجا گذارده است، به بیرون از خانه میکشاند...
                            او گفت که آنها هنوز این موضوع را تایید نکرده اند. اما تعداد زیادی خانم تماس گرفته و میگویند هنگامیکه شب هنگام در خانه تنها بوده اند، صدای گریه یک بچه را از بیرون در میشنوند...
                            10-        اگر صدای چکه آب از شیرهای بیرون خانه در نیمه شب شنیدید...
                            هرگز از منزل خارج نشوید و با تماس، از همسایه های خود کمک بگیرید...

۱۳۹۰/۰۶/۱۳

حالم بد است

من تصمیم خودم را گرفته ام و ...
تو چطور؟؟؟

حالم بد است ...

حالم بد است ای مردم ....، حالم بد است...

حالم بد است.. 
 
 
از رفتارهایتان (رفتارهایمان) حالم بد است ،
 
از طرز رانندگیتان ،
 
از صفهای صد شاخه تان ،
 
از هجوم تاتارگونه تان به جعبه خرما یا شیرینی خیرات شده ،
 
از برخورد و نگرش تان نسبت به جنس مخالف ،
 
از داشتن غیرتهای بی مورد راجع به خواهر و مادرتان و بی
 
غیرتی محض راجع به عزیزان دیگران ،
 
از تحلیلهای سیاسی و اقتصادیتان در تاکسی ،
 
از رد و بدل کردن بلوتوث های غیر اخلاقی ،
 
از زیر پا گذاشتن حریم خصوصی دیگران ،
 
از آشغال ریختنتان در خیابان ،
 
از قابلیتتان برای تبدیل صحنه تصادف به محل قتل ،
 
از بی تفاوتیتان نسبت به خونهای ریخته شده بر کف خیابان ،
 
از نشستن در خانه هایتان و دنبال کردن اعتراضات از ماهواره ،
 
از عملهای زیبائی ،
 
از یکی نبودن حرف و عملتان ،
 
از تعارفهای بی موردتان ،
 
از غیبت کردنهای کثیرتان ،
 
از تغییر نظرهای یک ساعته تان ،
 
از بی تفاوتیتان نسبت به کودکان کار ،
 
از جو حاکم بر ورزشگاه هایتان ،
 
از مرگ بر گفتنها و درود فرستادنهای بی پشتوانه تان ،
 
از عشقهای یک شبه تان ،  
 
 از چاپیدن یکدیگرتان ،
 
از قسم ها و دروغهای بی حد و حصرتان ،
 
از بی مطالعه بودنتان ،
 
از تن دادن و دل ندادنتان ،
 
از ذوب شدنتان در فرهنگ غرب و فراموش کردن زبان مادریتان ،
 
از رفتارهایتان در پاتایای تایلند و آنتالیای ترکیه ،
 
از عدم رعایت نظافت شخصیتان ،
 
از فروختن شرفتان به قیمت یک سال محصولات شرکت ساندیس ،
 
از مدرک گرا بودنتان ،
 
از کلاس گذاشتنهای بی موردتان ،
 
از جوکهای قومیتیتان ،
 
از نژاد پرستیتان ،
 
از خواب دو هزار و پانصد ساله تان ،
 
از ادعاهای گزافتان راجع به مشاهیر و داشتن کمترین اطلاعات نسبت به زندگیشان ،
 
از مصرف گرا بودنتان ،
 
از قسطی خریدن بنز برای فخر فروشی ،
 
از رقصیدنتان در مهمانی با روسری ،
 
از خوردن مشروب بعد از اقامه نماز و....

 
...از کجا بگویم ...از چه بگویم... که حالم بد است ، خیلی هم بد است...

 
من تصمیم خودم را گرفته ام و با این نامه تغییر را شروع کردم؛ تو چطور؟

۱۳۹۰/۰۶/۱۲

عید فطر امسال در عربستان چگونه بود؟

بعضی فقها تولد ماه را ملاک قرار می دهند جهت اعلام ماه جدید ولی بسیار دیگر هلال ماه را
بر اساس نظر فقهای دسته ی اول یعنی کسانی که تولد ماه را ملاک قرار می دهند در عربستان عید صحیح اعلام شده بود

این هم لینک مفیدی است که توضیحات جامعی درباره ی این موضوع در آن بیان گردیده
http://www.javanemrooz.com/news/page-19068.aspx