۱۳۹۰/۰۸/۰۸
مشکل بیکاری حل شد !
موسی قربانی، عضو کمیسیون حقوقی و قضائی مجلس، با ارائهی یک راه حل برای مشکل بیکاری خواهان وضع قانونی شد که اشتغال دو نفر از یک خانواده را ممنوع کند. به گفته ی وی در برخی از خانوادهها زن، مرد و فرزندان کار می کنند و در خانواده های دیگر همه بیکارند و اگر از هر خانواده تنها یک نفر سر کار برود، مشکل بیکاری در ایران حل می شود. قربانی در پاسخ این پرسش خبرنگار ایلنا که: اگر فقط یكی سر كار برود چرخ زندگی نمیچرخد، گفت: "اتفاقا خیلی خوب چرخ زندگی میچرخد، این تصور شما اشتباه است.
اتفاقا وقتی زن سر كار میرود، خرج اضافی به وجود میآید. وقتی زن سر كار میرود، آن وقت باید كلی پول كودكستان بدهند برای بچه خانواده. باید غذای آماده بخورند، كه این خودش كلی خرج دارد." وی سپس به الگوی عربستان سعودی اشاره کرد و افزود: "من چند وقت پیش رفته بودم مكه. وقتی به عربستان میروید یك كارمند زن نمیبینید. اگر فقط همین مساله را در ایران عملیاتی كنیم، بسیاری از مشكلات حل میشود."
http://www.tebyan.net/index.aspx?pid=934&articleID=456445
۱۳۹۰/۰۸/۰۷
ما که را گول زدیم؟
مرید همت آن رهرو ام ..
.
مرید همت آن رهروام که پا نگذاشت
به جاده ای که در او کوه و دشت و دریا نیست
.
۱۳۹۰/۰۸/۰۶
تندیس میدان کوهنورد
امیر شاه قدمی
سرهنگ 81 ساله ای که کوهنورد، چترباز، مربی ممتاز اسکی از فدراسیون ایران و فرانسه و مربی کایت .
مردی که مجسمه اش 48 سال است در میدان سربند تهران نصب شده است.
و
علاوه بر فتح قله های مختلف، به دلیل همکاری در عملیات مربوطه به نجات بازماندگان یک فروند هواپیمای آمریکایی سقوط کرده در قله زردکوه بختیاری به ارتفاع 3870 متر در سرمای 30 درجه زیر صفر در سال 1340 که موفق به نجات افراد آن گشته از طرف رییس جمهور وقت آمریکا (کندی) مدال لیاقت نیز دریافت کرده است.
از زمان ساخت مجسمه تا به امروز بیش از نیم قرن گذشته ُ آیا آنگونه زیستیم که بعد از ۵۰ سال ُ از ما نیز به نیکی یاد کنند؟
برای تمامی پیش کسوتان عرصه ورزش و بویژه کوهنوردان عزیز آرزوی سلامت و تندرستی دارم.
تاریخچه تندیس کوهنورد را در ادامه مطلب ملاحظه فرمایید.
در سال۱۳۳۷، پیشنهاد حسن وجدانخوش، از کوهنوردان با سابقة کشور، برای نصب یک مجسمه کوهنوردیمورد تأیید سایر کوهنوردان قرار گرفت.
او پیشنهاد خود را نزد رئیس فدراسیون کوه نوردی، سرهنگ بیات، برد.
این پیشنهاد تایید شد و مهام، شهردار وقت تهران، هزینة ساخت آن را قبول کرد. سرهنگ بیات که رئیس مرکز آموزش کوهستانی ارتش نیز بود، امیر شاه قدمی، گروهبان ارتش و مربی کوهنوردی مرکز آموزش کوهستانی و مربی اسکی کشور را به عنوان مدل به استاد رضا لعل ریاحی، استاد دانشکده هنرهای زیبا، مجسمهساز و سرهنگ ارتش؛ معرفی کرد و شهرداری مبلغ ۱۰۰۰۰ تومان هزینة ساخت مجسمه را پرداخت.
درسال ۱۳۳۸، مدل گچی آن آماده و در میدان سربند نصب و طی مراسمی از آن پردهبرداری شد. متأسفانه در زمستان همان سال، به علت بارندگی و یخزدگی، دست و قسمتی از بدنة مجسمه خرد شد. این قسمت مدتها با پرچم ایران پوشانده شده بود.
درسال ۱۳۴۱، با پیگیری استاد رفعتی افشار، رئیس وقت فدراسیون، مجسمة سیمانی آماده شد و خلیل میلانی و عبدالحسین امین از طرف فدراسیون مأمور نصب آن شدند. این مجسمه هنوز پا برجا است.
در آبانماه سال۱۳۵۰، بنا به پیشنهاد فدراسیون کوهنوردی ایران و موافقت انجمن شهر و شهرداری تهران، نام میدان سربند به میدان کوهنوردان تغییر یافت.
مجسمه کوهنورد با ارتفاع حدود سه متر، نماد کوهنوردان شناخته میشود.
۱۳۹۰/۰۸/۰۴
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست
آن دختر چشم آبی گیسوی طلایی
طناز سیه چشم چو معشوقه من نیست
آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت
هرگز به دل انگیزی ایران کهن نیست
در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان
لطفی است که در کلگری و نیس و پکن نیست
در دامن بحر خزر و ساحل گیلان
موجی است که در ساحل دریای عدن نیست
در پیکر گلهای دلاویز شمیران
عطری است که در نافه ی آهوی ختن نیست
آواره ام و خسته و سرگشته و حیران
هرجا که روم هیچ کجا خانه من نیست
آوارگی وخانه به دوشی چه بلاییست
دردی است که همتاش در این دیر کهن نیست
من بهر که خوانم غزل سعدی و حافظ
در شهر غریبی که در او فهم سخن نیست.
هرکس که زند طعنه به ایرانی و ایران
بی شبهه که مغزش به سر و روح به تن نیست.
پاریس قشنگ است ولی نیست چو تهران
لندن به دلاویزی شیراز کهن نیست.
هر چند که سرسبز بود دامنه آلپ
چون دامن البرز پر از چین وشکن نیست
این کوه بلند است ولی نیست دماوند
این رود چه زیباست ولی رود تجن نیست
این شهرعظیم است ولی شهرغریب است
این خانه قشنگ است ولی خانه من نیست
گفتا که چونی آنجا؟
گفتا چه کار داری گفتم مها سلامت
گفتا که چند رانی گفتم که تا بخوانی
گفتا که چند جوشی گفتم که تا قیامت
دعوی عشق کردم سوگندها بخوردم
کز عشق یاوه کردم من ملکت و شهامت
گفتا برای دعوی قاضی گواه خواهد
گفتم گواه اشکم زردی رخ علامت
گفتا گواه جرحست تردامنست چشمت
گفتم به فر عدلت عدلند و بیغرامت
گفتا که بود همره گفتم خیالت ای شه
گفتا که خواندت این جا گفتم که بوی جانت
گفتا چه عزم داری گفتم وفا و یاری
گفتا ز من چه خواهی گفتم که لطف عامت
گفتا کجاست خوشتر گفتم که قصر قیصر
گفتا چه دیدی آن جا گفتم که صد کرامت
گفتا چراست خالی گفتم ز بیم رهزن
گفتا که کیست رهزن گفتم که این ملامت
گفتا کجاست ایمن گفتم که زهد و تقوا
گفتا که زهد چه بود گفتم ره سلامت
گفتا کجاست آفت گفتم به کوی عشقت
گفتا که چونی آن جا گفتم در استقامت
خامش که گر بگویم من نکتههای او را
از خویشتن برآیی نی در بود نه بامت
شمس
۱۳۹۰/۰۸/۰۳
Abed o Eblis
۱۳۹۰/۰۸/۰۲
خدایا شکر
دید كه رفته پیش فرشته ها و به كارهای انها نگاه می كند .
هنگام ورود دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید كه سخت مشغول كارند وتند تند نامه هایی را كه توسط پیكها از زمین می رسند باز می كنند و انها را داخل جعبه هایی می گذارند.
... مرد از فرشته ای پرسید: شما دارید چكار می كنید؟
فرشته در حالی كه داشت نامه ای را باز می كرد گفت : اینجا بخش دریافت است و ما دعاها و تقاضاهای مردم را از خداوند تحویل می گیریم .
مرد كمی جلوتر رفت . باز دسته ی بزرگی از فرشتگان را دید كه كاغذ هایی را داخل پاكت می كنند و انها را توسط پیكهایی به زمین می فرستند .
مرد پرسید :شماها چكار می كنید ؟
یكی از فرشتگان با عجله گفت : اینجا بخش ارسال است ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم .
مرد كمی جلوتر رفت ویك فرشته را دید كه بیكار نشسته .
مرد با تعجب از فرشته پرسید : شما اینجا چه می كنید وچرا بیكارید؟
فرشته جواب داد : اینجا بخش تصدیق جواب است . مردمی كه دعاهایشان مستجاب شده باید جواب بفرستند ولی عده ی بسیار كمی جواب می دهند .
مرد از فرشته پرسید :مردم چگونه می توانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد : بسیار ساده فقط كافیست بگویند: خدایا شكر
۱۳۹۰/۰۸/۰۱
دنیا رو تغییر بدم ..
قبلا من فکر می کردم باید دنیا رو درست کنم
بعد دیدم نمی تونم
بعد گفتم کشورم رو درست کنم
موفق نشدم
گفتم شهرم رو
نشد
گفتم خانوادم رو
دیدم موفق نشدم
بعد تصمیم گرفتم خودم رو اصلا کنم
دیدم به نتیجه رسیدم
بعد خانواده تأثیر پذیرفت و اصلاح شد
محلمون هم از خانواده ی ما اثر گرفت
و دیدم داریم شهر رو تحت تأثیر قرار می دیم
و ...
آن بالا فقط سه پیشنهاد بود
جز نقش تو در نظر نیامد ما را ..
جز نقش تو در نظر نیامد ما را
جز کوی تو رهگذر نیامد ما را
خواب ارچه خوش آمد همه را در عهدت
حقا که به چشم در نیامد ما را
.
۱۳۹۰/۰۷/۲۹
هر چه را ما از سر آن برخاستیم باز با سر آن نرویم
مراحل بازسازي يک اتومبيل آنتیک
واقعا که دمشون گرم، اصلا باورم نشد که این کار که نیاز به همت بالایی داشته در ایران انجام داده باشن
نام اتومبیل : کرایسلر
Chrysler
مدل
ویندسور Windsor
سال ساخت : 1948
مدت زمان بازسازی : دو سال
(شهریور 1382 تا شهریور 1384)
مالک اتومبیل : سازمان میراث فرهنگی کرمان
بازسازی کننده : هاشم نساج کریمی کارشناس اتومبیل های قدیمی و تاریخی
محل بازسازی : کرمان , مشهد
این اتومبیل از سال 1340 تا سال 1382 در گوشه یک باغ تاریخی بصورت متروک رها شده بود .
بعدها این باغ در اختیار سازمان میراث فرهنگی کرمان قرار گرفت .
ظرف مدت 42 سال تقریبا 60 درصد اتومبیل نابود شده و از بخش های داخلی و موتوری چیزی باقی نمانده بود .
زیر کاپوت شکسته و صدمه خورده اتومبیل فقط یک موتور و پروانه باقی مانده بود
و از رادیاتور , دینام , استارت ، کاربراتور , دلکو و بطور کلی لوازم جانبی موتور
چیزی به چشم نمی خورد .
در تابستان 1382 بدستور رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی کرمان
و پیگیری مسئولین آن سازمان بازسازی اتومبیل زیر نظر آقای هاشم نساج کریمی آغاز گردید
بهتر است بقیه داستان را از زبان ایشان بشنویم
برای بازسازی ابتدا مطالعات بسیاری صورت گرفت .
بدین معنی که ضمن بررسی کامل وضع باقیمانده ,عکس های متعدد از داخل و خارج اتومبیل تهیه کردیم .
اتومبیل آسیب زیاد دیده بود .
طی سال های گذشته بر اثر زلزله بخشی از دیوار گلی باغ روی اتومبیل فرو ریخته
ضمن وارد کردن صدمه به سقف و اطاق مقدار زیادی خاک و آوار به داخل اتومبیل ریخته شده بود
ابتدا به کمک کارگران حدود 300 کیلو خاک و خاشاک و آوار 40 ساله را با بیل از درون اتومبیل تخلیه کردیم .
لاستیک های اتومبیل ظرف این مدت شکسته و بصورتی خشک و محکم به رینگ چسبیده بود
ناچار شدیم آنها را با استفاده از فرز قطعه قطعه کنیم تا رینگ ها آزاد گردد
با تعدادی لاستیک مستعمل مجزا اتومبیل را قابل جا به جایی کردیم .
ابتدا با شیلنگ آبی قوی تمام قسمتهای داخلی , بیرونی و زیرین را بدقت شستشو دادیم
بطوریکه گل و لای فراوان از قسمتهای مخفی اتومبیل خارج شد .
این شستشو بدان سبب صورت گرفت که قسمتهای صدمه خورده و پوسیده مشخص شود
ابتدا موتور اتومبیل پیاده شد و به تعمیرگاه فرستاده شد .
سپس بخش های مختلف نظیر درب ها , گلگیرها , کاپوت و رکاب ها را پیاده کردیم .
صافکاری اتومبیل با وسواس و دقت زیاد انجام شد
تمام قسمت های آسیب دیده مرمت و بازسازی گردید و سپس قطعات پیاده شد و بصورت مجزا روی بدنه سوار شد
تا از صحیح بودن درزها و قوس های بدنه اطمینان پیدا کنیم .
بجای رادیاتور به یغما رفته یک رادیاتور جدید توسط یک رادیاتور ساز قدیمی ساخته شد .
برای اطمینان از عدم پوسیدگی های مخفی و نیز صاف بودن بدنه تمام اتومبیل بصورت آهن درآمد .
کارگران نقاش با دقت بکار گرفته شدند تا با بتونه کاری صحیح بدنه را آماده ته رنگ نمایند .
بدلیل بزرگی و وسعت کاپوت جلو وعقب هر قسمت مجزا پیاده شد تا کار بتونه کاری بهتر انجام شود .
بموازات انجام کارهای فوق , قطعات شکسته و گم شده بدنه از طریق قالب گیری , ریخته گری و آبکاری ساخته می شد که این بخش سخت ترین قسمت بازسازی بود
بعنوان مثال از یک دستگیره اصلی باقیمانده دوازده عدد قالب گرفته شده ریخته گری می شد و پس ازپرداخت کاری و آبکاری پهار عدد از بین آنها انتخاب و بقیه را کنار می گذاشتیم .
تعمیر موتور قدیمی بخشی دیگر از کار بود .
طی سالهای گذشته شمع های روی موتور را باز کرده و برده بودند
به همین جهت آب باران در رطوبت و خاک به درون سیلندرها نفوذ کرده و پیستون ها بدلیل زنگ زدگی سیلندر و رسوب املاح به سیلندر چسبیده بودند
بطوریکه ناچار پیستون ها را با قلم و چکش شکستیم
تمام قطعات موتور پیاده شد و توسط استاد کاری ماهر بنام آقای محمد علی فروزش در کرمان تعمیر شد .
بسیاری از مردم کرمان که طی سالها لاشه این اتومبیل را دیده بودند با شگفتی و شادی اتومبیل بازسازی شده را تماشا می کردند
و همین شادی ها و تحسین ها پاداش من بود
و خستگی دو سال کار را ازتنم زدود .
این کوچکترین کاری بود که برای ایران عزیز و بخصوص شهر آباء و اجدادی ام انجام دادم .
قبل از بازسازی بعد از بازسازی
و اینک در باغ موزه هرندی و در محلی مناسب به معرض تماشای عموم گذاشته شده است .
بسیاری از مردم کرمان که طی سالها لاشه این اتومبیل را دیده بودند با شگفتی و شادی اتومبیل بازسازی شده را تماشا می کردند
و همین شادی ها و تحسین ها پاداش من بود
و خستگی دو سال کار را ازتنم زدود .
این کوچکترین کاری بود که برای ایران عزیز و بخصوص شهر آباء و اجدادی ام انجام دادم .
قبل از بازسازی بعد از بازسازی
ای کاش کار ارزشمند سازمان میراث فرهنگی کرمان
درسی باشد برای سایر ادارات ، نهادها و...