بنده ام بنده ولی بیخردم
خواجه با بیخردیم میخردم
خواجه خوددیدوپسندیدوخرید
بود آگاه ز هر نیک و بدم
بنده ام بنده که از فرمان سر
نکشم خواجه به هر سو کشدم
بسلیمان برسانید که من
چون نگینی به کف دیو و ددم
من چو برگِ گُلم از باد صبا
که بهر سو بوزد می بردم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر