۱۳۹۰/۰۲/۰۸

دلیل پیشرفت

پنجاه نفرعلیرغم خطر مرگ برای کنترل در راکتورفوکوشیما باقي مانده اند.مردم ژاپن به آنها سامورایی مي گويند
این گروه کوچک مهندسین و تکنسین ها بصورت قهرمانان ملی ژاپن درآمده اند.به آنها "کامی کازی" و سامورایی گفته می شود. آنها در معرض تشعشعات بسیار قوی رادیو اکتیو هستند و بدون شک بسیاری از پیامد آن جان خواهند سپرد. جایشان را هر پانزده دقیقه عوض می کنند که از تشعشع نسوزند. پنجاه نفر داوطلبانه برای کنترل راکتور در مرکز مانده اند. بیست نفر دیگر علیرغم خطر مرگ به آنها پیوسته اند تا راکتور را از کار بیندازند.امروز در ژاپن همه می دانند که اگر از بروز فاجعه ای عظیم جلوگیری شده، بخاطر فداکاری مردانی بوده که هویتشان اعلام نشده است. میدانیم در میان آنها مردی 59 ساله است که تنها هجده ماه به بازنشستگیش مانده است. دختر او پیامی تکان دهنده در سایتی که به قربانیان زمین لرزه اختصاص یافته، منتشر کرده است.
حالا ديگه وقتي پرسيدن دليل پيشرفت يك كشور چيه نگيد هوش و ذكاوت، فرهنگ قديمي و... بگيد تعهد و از خودگذشتگي، بگيد فرهنگ بالا، فرهنگي كه توش سامورايي ها افسانه نيست بلكه واقعيته ....
من خودم بعيد بدونم كه بتونم مثل اونها بزرگ باشم، ولي اميدوارم بتونم براي اونها احترام لازم رو قائل بشم

۱۳۹۰/۰۲/۰۳

امکان شنود موبایل !

امکان شنود موبایل !
ارسال شده در دسته : امنیت, موبایل

چگونه موبایل شنود میشود ؟هر تلفن همراهی دارای یک میکروفون  بسیار حساس است که همواره قابلیت فعال شدن را داراست. فعال کردن این میکروفون نیازی به برقراری تماس با گوشی مزبور و فعال شدن سیم کارت گوشی و یا حتی روشن بودن تلفن همراه ندارد.

امروزه یکی از تجارت های پرسود برای شرکت های سازنده تلفن های همراه ، فروش دستگاه های فعال کننده میکروفون های تلفن های همراه و امکانات شنود این میکروفون های فعال شده می باشد.

این دستگاه ها قابلیت هایی به خریداران آنها می دهد که با استفاده از آن می توانند به راحتی ، تلفن همراه شخص مورد نظر خود را به میکروفون مخفی خود تبدیل نموده و کلیه مکالمات وی در محل کار ، منزل و یا حتی در جمع دوستان را  به راحتی شنود نمایند.

البته این دستگاه های شنود تنها توسط شرکت های سازنده تلفن های همراه ، تولید نمی شودو سایر شرکت های تولید کننده نرم افزار های موبایل نیز می توانند در صورت داشتن کد های نفوذ به دستگاه های تلفن های همراه شرکتی خاص(مانند نوکیا) نرم افزار مناسب شنود این نوع تلفن های همراه را تولید نمایند.

البته فعال کردن این نوع سیستم ، عموماً نیاز به نصب نرم افزار مربوطه بر روی تلفن همراه افراد قربانی دارد که این عمل ممکن است از طریق ارسال پیامک ، بلوتوث و … انجام گیرد.

در صورتی که فرد مهاجم بخواهد از شیوه ارسال پیامک برای نصب این نرم افزار مخفی استفاده نماید ،  پیامکی عمومی مانند تبریک سال نو به طیف وسیعی از مشترکان یک شهر ارسال می کند و مشترکان تلفن های همراه نیز پس از خواندن این پیامک ، فرد مهاجم را در جایگذاری این جاسوس کوچک یاری می رسانند.

با استفاده از این تکنولوژی ، هر تلفن همراه یک جاسوس بالقوه می تواند باشد که حتی در صورت خاموش بودن دستگاه تلفن همراه نیز می تواند بسته به حساسیت میکروفون خود ، امواج صوتی را از شعاعی از محیط خود ، جذب و ارسال نماید.

لازم به ذکر است  که این سیستم جاسوسی ، تنها محدود به شنود مکالمات محیطی نمی شود بلکه این دستگاه ها قادربه دسترسی به  تمامی بخش های تلفن همراه از قبیل یادداشت های شخصی ، پیام های کوتاه ، لیست تماس ها و … می باشند.

توصیه هایی برای مقابله با این جاسوس :

1. در صورتی که این سیستم جاسوسی توسط یکی از شرکت های سازنده تلفن همراه (مانند نوکیا) به فرد مهاجم فروخته شود ، عملاً هیچ کاری نمی توان انجام داد جز اینکه به هنگام حضور در جلسات کاری و خصوصی که اطلاعات با ارزشی (مانند اطلاعات مالی) ردوبدل می شود باتری موبایل خود را خارج کرده و فضای کاری را عاری از دستگاه تلفن همراه شرکت مورد نظر نمایید.

2. حتی الامکان شماره هایی که پیامک های گروهی ارسال می نماید را Ban نمایید.

3. پیامک هایی که از افراد ناشناس می رسد و دارای حجمی بیش از یک اس ام اس است را باز نکنید.

4. Bluetooth دستگاه موبایل خود را در مواقع غیر ضروری ، در حالت Off قرار دهید.

5. اطلاعات شخصی و حساس مانند رمز عبور سامانه بانکی ، شماره حساب و … را در دستگاه تلفن همراه خود ذخیره ننمایید.

6. در بازه های زمانی کوتاه ، دستگاه تلفن همراه خود را Format نمایید.

7. به یاد داشته باشیم که دستگاه های تلفن های همراه نسل قدیم به دلیل قدرت پردازش و فضای حافظه اندک از امنیت به مراتب بالاتری نسبت به تلفن های نسل جدید برخوردار هستند.

8. توصیه ویژه : "شرکت نوکیا سابقه ای نه چندان درخشان در زمینه حفظ حقوق مشتریان دارد !"

۱۳۹۰/۰۲/۰۲

سلام دوست من ، اعتراض خود را اعلام کنید


سلام دوست من، هر کسی با هر عقیده و
مذهبی به عنوان تنها یک انسان وظیفه
دارد در چنین شرایطی سکوت خود را بشکند و
اعتراض خود را اعلام کند!

گروهی از فعالان اینترنتی طرحی را برای
تشکیل یک کمپین رسمی امضای یک میلیون
نفره در رابطه با کشتار مردم منطقه اجرا
کرده‌اند.

اگر تعداد امضاهای یک کمپین بتواند به
یک میلیون نفر برسد دبیر کل سازمان ملل
وظیفه دارد آن موضوع را پیگیری کرده و
نسبت به آن اعلام موضع کند.

برای رای دادن در این موضوع می‌توانید
به این صفحه مراجعه نمایید:

http://www.petitiononline.com/ssi2011/petition.html

کافی است روی
Sign the Petition
 کلیک کرده و در صفحه بعد  با وارد کرد
نام و آدرس ایمیل خود این کمپین را امضا
کنید

لطفا این مطلب را به دیگران نیز ارسال
کنید

ترجمه متن منتشره در این کمپین امضاء در
ادامه می‌آید:

......................................................................

جناب آقای بانکی مون

دبیر کل محترم سازمان ملل متحد

مستحضرید که نقض حقوق بشر توسط هر فرد و
گروهی که صورت گیرد محکوم است، زیرا
علاوه بر سلب حقوق و آسایش انسان‌ها، به
بی‌مبالاتی نسبت به اجرا و احترام به
این حقوق منجر می‌گردد و سکوت و
بی‌اعتنایی در برابر نقض این حقوق باعث
سر افکندگی در پیشگاه خداوند، ملت‌ها و
تاریخ بشر خواهد شد.

کشتار وحشیانه شهروندان و غیرنظامیان
به ویژه زنان و کودکان بی‌دفاع
کشورهایی نظیر بحرین، لیبی و یمن ناقض
حق اولیه حیات، حق تعیین سرنوشت و حق
آزادی بیان است که از جمله اساسی‌ترین
حقوق ابناء بشر می‌باشند و در عرف‌ها و
معاهدات بین‌المللی نظیر اعلامیه
جهانی حقوق بشر و کنوانسیون‌های
بین‌المللی مورد تاکید قرار
گرفته‌اند.

آن‌چه امروزه در این کشورها در حال روی
دادن است به وضوح مصداق بارز نقض این
گونه حقوق انسان‌هاست که عناوین
مجرمانه آن را می‌توان در موارد مختلف
کنوانسیون‌های چهارگانه ژنو جستجو
نمود.

این نقض فاحش حقوق بشر و سلب حیات و
آزادی انسان‌های مظلوم، مستلزم توجه
جدی و فوری سازمان ملل متحد و تمامی
اعضای جامعه بین‌المللی می‌باشد، که
با چنین روندی اگر خود آن‌ها روزی در
معرض چنین اتفاقی قرار گیرند چه دفاعی
خواهند داشت.

پر واضح است که افتخار یا ننگ تمامی این
اتفاقات جهانی این مقطع از زندگی
بشر‌،در تاریخ به نام این سازمان و علی
الخصوص در کارنامه دوران مسئولیت
جناب‌عالی ثبت خواهد شد.

از این رو ما آزاد‌ی‌خواهان سراسر جهان
در حمایت از صیانت ابتدایی‌ترین حقوق
بشر‌، از جناب‌عالی به عنوان دبیر کل
سازمان ملل‌، که مرجع اصلی نظارت بر
اجرای اسناد و معاهدات بین‌المللی حقوق
بشر می‌باشید، در این برهه‌ی حساس از
تاریخ زندگی بشر این مسئولیت بزرگ و
سرنوشت ساز را بر عهده دارید‌، مصرانه
خواهان پیگیری و اجرای مفاد ذیل
می‌باشیم‌:

۱- مداخله سریع و قاطع جهت توقف فوری و بی
قید و شرط کشتار بی‌رحمانه مردم.

۲- اخراج مداخله‌گران بیگانه اعم از
نظامی و غیر نظامی از کشورهای مذکور.

۳- فراهم آوردن مقدمات و شرایط لازم‌،
جهت تعیین سرنوشت این کشورها به دست
ملت‌های‌شان.

به امید آن‌که سازمان ملل، سازمان
مدافع ملت‌های در بند و  رنج دیده از جور
ظالمان و مستکبران باشد.

...................................................................................................................................................

Dear Friends,

I have just read and signed the online petition:

"sop sacrificing innocence "

hosted on the web by PetitionOnline.com, the free online petition
service, at:

http://www.petitiononline.com/ssi2011/petition.html

I personally agree with what this petition says, and I think you might
agree, too.  If you can spare a moment, please take a look, and
consider
signing yourself.

Best wishes








۱۳۹۰/۰۲/۰۱

سعدی چرا و چگونه آن مرد را کشت؟

جناب سعدی یک طی سفری که به هندوستان داشتن، زمانی گذرشان به سومنات میفته و در اونجا می بینن که یک بت بسیار زیبا در یک بتخانه قرار گرفته و همه گرداگرد آن به پرستش پرداخته اند

سعدی از دیدن این وضعیت مکدر خاطر میشه و میگه چرا بت پرستی می کنید مگه این بت کاری می تونه انجام بده ! که با این حرفش اطرافیان و برهمنان رنجیده خاطر میشن و قصد جونش رو می کنن و این هم زبون کوچیکه رو در میاره و می گه:

عبادت به تقلید گمراهی هست

خنک رهرویی را که آگاهی است

من باید تحقیق کنم بعد به دین شما بگروم و بعدش که زائران بتخانه به بتخانه میرن میبینه که بت دستش رو بالا برد و داره نیایش می کنه، اینجاست که سعدی اعلام می کنه حالا ایمان آوردم و با این حرف اونا خیلی خوشحال میشن ولی به دنبال این بوده که علت این قضیه را پیدا کنه که البته بر او کشف میشه که:

یک شخصی در پایین بتخانه قرار گرفته و یک ریسمانی به دستش هست که با حرکت دادن اون ریسمان دست بت بالا و پایین میره و در این زمان هست که بزرگ بت پرست ها شرمنده میشه و سعدی هم به فراست پی میبره که اگه بقیه متوجه بشن او رو خواهند کشت ، به همین دلیل پیش دستی می کنه و به تعقیب آن بزرگ برهمنان می پردازه و گیرش میندازه و او رو داخل یک چاه میندازه و میکشه و از اون مهلکه متواری میشه !

بتازید و من در پیش تاختم

نگونش به چاهی در انداختم

این هم اصل قضیه از زبان خود جناب سعدی:

 

حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان

 

بتی دیدم از عاج در سومنات

مرصع چو در جاهلیت منات

چنان صورتش بسته تمثالگر

که صورت نبندد از آن خوبتر

ز هر ناحیت کاروانها روان

به دیدار آن صورت بی روان

طمع کردن رایان چین و چگل

چو سعدی وفا زان بت سخت دل

زبان آوران رفته از هر مکان

تضرع کنان پیش آن بی زبان

فرو ماندم از کشف آن ماجرا

که حیی جمادی پرستد چرا؟

مغی را که با من سر و کار بود

نکو گوی و هم حجره و یار بود

به نرمی بپرسیدم ای برهمن

عجب دارم از کار این بقعه من

که مدهوش این ناتوان پیکرند

مقید به چاه ظلال اندرند

نه نیروی دستش، نه رفتار پای

ورش بفگنی بر نخیرد ز جای

نبینی که چشمانش از کهرباست؟

وفا جستن از سنگ چشمان خطاست

بر این گفتم آن دوست دشمن گرفت

چو آتش شد از خشم و در من گرفت

مغان را خبر کرد و پیران دیر

ندیدم در آن انجمن روی خیر

فتادند گبران پازند خوان

چو سگ در من از بهر آن استخوان

چو آن را کژ پیششان راست بود

ره راست در چشمشان کژ نمود

که مرد ار چه دانا و صاحبدل است

به نزدیک بی‌دانشان جاهل است

فرو ماندم از چاره همچون غریق

برون از مدارا ندیدم طریق

چو بینی که جاهل به کین اندرست

سلامت به تسلیم و لین اندرست

مهین برهمن را ستودم بلند

که ای پیر تفسیر استا و زند

مرا نیز با نقش این بت خوش است

که شکلی خوش و قامتی دلکش است

بدیع آیدم صورتش در نظر

ولیکن ز معنی ندارم خبر

که سالوک این منزلم عن قریب

بد از نیک کمتر شناسد غریب

تو دانی که فرزین این رقعه‌ای

نصیحتگر شاه این بقعه‌ای

چه معنی است در صورت این صنم

که اول پرستندگانش منم

عبادت به تقلید گمراهی است

خنک رهروی را که آگاهی است

برهمن ز شادی برافروخت روی

پسندید و گفت ای پسندیده گوی

سوالت صواب است و فعلت جمیل

به منزل رسد هر که جوید دلیل

بسی چون تو گردیدم اندر سفر

بتان دیدم از خویشتن بی خبر

جز این بت که هر صبح از این جا که هست

برآرد به یزدان دادار دست

وگر خواهی امشب همین جا بباش

که فردا شود سر این بر تو فاش

شب آن جا ببودم به فرمان پیر

چو بیژن به چاه بلا در اسیر

شبی همچو روز قیامت دراز

مغان گرد من بی وضو در نماز

کشیشان هرگز نیازرده آب

بغلها چو مردار در آفتاب

مگر کرده بودم گناهی عظیم

که بردم در آن شب عذابی الیم

همه شب در این قید غم مبتلا

یکم دست بر دل، یکی بر دعا

که ناگه دهل زن فرو کوفت کوس

بخواند از فضای برهمن خروس

خطیب سیه پوش شب بی خلاف

بر آهخت شمشیر روز از غلاف

فتاد آتش صبح در سوخته

به یک دم جهانی شد افروخته

تو گفتی که در خطهٔ زنگبار

ز یک گوشه ناگه در آمد تتار

مغان تبه رای ناشسته روی

به دیر آمدند از در و دشت و کوی

کس از مرد در شهر و از زن نماند

در آن بتکده جای در زن نماند

من از غصه رنجور و از خواب مست

که ناگاه تمثال برداشت دست

به یک بار از اینها برآمد خروش

تو گفتی که دریا برآمد به جوش

چو بتخانه خالی شد از انجمن

برهمن نگه کرد خندان به من

که دانم تو را بیش مشکل نماند

حقیقت عیان گشت و باطل نماند

چو دیدم که جهل اندر او محکم است

خیال محال اندر او مدغم است

نیارستم از حق دگر هیچ گفت

که حق ز اهل باطل بباید نهفت

چو بینی زبر دست را زور دست

نه مردی بود پنجهٔ خود شکست

زمانی به سالوس گریان شدم

که من زانچه گفتم پشیمان شدم

به گریه دل کافران کرد میل

عجب نیست سنگ ار بگردد به سیل

دویدند خدمت کنان سوی من

به عزت گرفتند بازوی من

شدم عذر گویان بر شخص عاج

به کرسی زر کوفت بر تخت ساج

بتک را یکی بوسه دادم به دست

که لعنت بر او باد و بر بت پرست

به تقلید کافر شدم روز چند

برهمن شدم در مقالات زند

چو دیدم که در دیر گشتم امین

نگنجیدم از خرمی در زمین

در دیر محکم ببستم شبی

دویدم چپ و راست چون عقربی

نگه کردم از زیر تخت و زبر

یکی پرده دیدم مکلل به زر

پس پرده مطرانی آذرپرست

مجاور سر ریسمانی به دست

به فورم در آن حال معلوم شد

چو داود کاهن بر او موم شد

که ناچار چون در کشد ریسمان

بر آرد صنم دست، فریاد خوان

برهمن شد از روی من شرمسار

که شنعت بود بخیه بر روی کار

بتازید ومن در پیش تاختم

نگونش به چاهی در انداختم

که دانستم ار زنده آن برهمن

بماند، کند سعی در خون من

پسندد که از من برآید دمار

مبادا که سرش کنم آشکار

چو از کار مفسد خبر یافتی

ز دستش برآور چو دریافتی

که گر زنده‌اش مانی، آن بی هنر

نخواهد تو را زندگانی دگر

وگر سر به خدمت نهد بر درت

اگر دست یابد ببرد سرت

فریبنده را پای در پی منه

چو رفتی و دیدی امانش مده

تمامش بکشتم به سنگ آن خبیث

که از مرده دیگر نیاید حدیث

چو دیدم که غوغایی انگیختم

رها کردم آن بوم و بگریختم

چو اندر نیستانی آتش زدی

ز شیران بپرهیز اگر بخردی

مکش بچهٔ مار مردم گزای

چو کشتی در آن خانه دیگر مپای

چو زنبور خانه بیاشوفتی

گریز از محلت که گرم اوفتی

به چاپک‌تر از خود مینداز تیر

چو افتاد، دامن به دندان بگیر

در اوراق سعدی چنین پند نیست

که چون پای دیوار کندی مایست

به هند آمدم بعد از آن رستخیز

وزان جا به راه یمن تا حجیز

از آن جمله سختی که بر من گذشت

دهانم جز امروز شیرین نگشت

در اقبال و تأیید بوبکر سعد

که مادر نزاید چنو قبل و بعد

ز جور فلک دادخواه آمدم

در این سایه گسترپناه آمدم

دعاگوی این دولتم بنده‌وار

خدایا تو این سایه پاینده دار

که مرهم نهادم نه در خورد ریش

که در خورد انعام و اکرام خویش

کی این شکر نعمت به جای آورم

وگر پای گردد به خدمت سرم؟

فرج یافتم بعد از آن بندها

هنوزم به گوش است از آن پندها

یکی آن که هرگه که دست نیاز

برآرم به درگاه دانای راز

بیاد آید آن لعبت چینیم

کند خاک در چشم خود بینیم

بدانم که دستی که برداشتم

به نیروی خود بر نیفراشتم

نه صاحبدلان دست برمی‌کشند

که سر رشته از غیب درمی‌کشند

در خیر بازست و طاعت ولیک

نه هر کس تواناست بر فعل نیک

همین است مانع که در بارگاه

نشاید شدن جز به فرمان شاه

کلید قدر نیست در دست کس

توانای مطلق خدای است و بس

پس ای مرد پوینده بر راه راست

تو را نیست منت، خداوند راست

چو در غیب نیکو نهادت سرشت

نیاید ز خوی تو کردار زشت

ز زنبور کرد این حلاوت پدید

همان کس که در مار زهر آفرید

چو خواهد که ملک تو ویران کند

نخست از تو خلقی پریشان کند

وگر باشدش بر تو بخشایشی

رساند به خلق از تو آسایشی

تکبر مکن بر ره راستی

که دستت گرفتند و برخاستی

سخن سودمندست اگر بشنوی

به مردان رسی گر طریقت روی

مقامی بیابی گرت ره دهند

که بر خوان عزت سماطت نهند

ولیکن نباید که تنها خوری

ز درویش درمنده یاد آوری

فرستی مگر رحمتی در پیم

که بر کردهٔ خویش واثق نیم

۱۳۹۰/۰۱/۲۸

کتاب اسرار التوحید

کتاب زیبای اسرار التوحید فی مقامات شیخ ابوسعید ابوالخیر
این کتاب توسط نوه آن مرد بزرگ نوشته شده
حتما برای دوستان علاقه مند هم ارسال بفرمایید
http://www.yaghin.com/ketab/asraro_tohid.zip

۱۳۹۰/۰۱/۲۳

امشب مي خوام داستان شخصي رو براتون بنويسم که يک الگوي بي ادعا بود

با گروه دانشجويان رشته ي زبان همراه شد و در يک اردوي دانشجويي در دانشگاه اراک شرکت کرد ، اردويي به مقصد جنوب ايران و بازديد از مناطق طبيعي و بعضا جنگ زده ي اون طرفا.

يکي از جاهايي که گذرشون ميافته شوشتر هست در کنار رود خروشان دز که در همون زمان فرياد دخترها بلند مي شه که يکي افتاد توي آب يکي افتاد توي آب.

مهدي که آموزش ناجي غريق ديده بود بلافاصله بعد از پرسيدن نقطه ي غرق شدن دختر خانم دانشجو در اونجا شيرجه مي زنه و مدت قابل توجهي پايين مي مونه ولي دختر رو پيدا نمي کنه، چرا که اون قسمت جريان خروشان و وحشيي در حرکت بوده، خلاصه بعد از اينکه دختر خانم رو پيدا نمي کنه مياد روي آب و از اونايي که کنار ايستاده بودن مي پرسه که اثري ازش نديدين و اونا مي گن خير...

مهدي دوباره ميره زير آب که سريعا دختر بعد از مهدي مياد بالا البته بدون روح و مهدي به همون نام و نشون مي مونه زير آب ...

تا اينکه خبر رو به اراک به خانواده ي بزرگوارشون دادن ، پدر مهدي خودش بلند شد رفت شوشتر و در کنار اون منطقه اي که مهدي غرق شده بود ، گروه غواص ها هم به ياري آمده بودن که شايد بتونن جسد پاک مهدي رو از آب بگيرن ولي نتونستن موفق بشن تا اينکه پدرش آب رو قسم به نام هاي مقدس خداوند داده بود که جسد رو برگردونه و در حالي چشمان پدر به آب خيره بود، جسد روي آب ظاهر شد.

به همراه چند قطره اشک - روحش شاد